جانی که جهان بسته به گیسوی تو باشد

[ms 0]
[ms 1]
[ms 2]
[ms 3]
[ms 4]
[ms 5]
[ms 6]
[ms 7]
[ms 8]
[ms 9]
[ms 10]
[ms 11]
[ms 12]
[ms 13]
[ms 14]
[ms 15]
[ms 16]
[ms 17]
[ms 18]
[ms 19]
[ms 20]
[ms 21]
[ms 22]
[ms 23]
[ms 24]
[ms 25]

قانون منع ورود دختران تنها به پیست اسکی؛ خوب یا بد؟

[ms 0]

در روزهای گذشته انتشار خبری مبنی بر اینکه دختران تنها و بدون سرپرست قانونی مثل پدر، همسر، مادر و یا برادر حق ورود به پیست‌های اسکی را ندارند، بازتاب‌های وسیعی در کشور داشت و به سرعت مطالب انتقادی در خصوص این قانون منتشر شد.

برخی سایتها این اقدام را نوعی توهین به زن دانستند و معتقد بودند که این قانون برای اینکه مشکل و مفسده‌ای در پیست ها رخ ندهد، برای نیمی از جمعیت کشور یعنی زنان محدودیت ایجاد کرده است و معتقد بودند که این مردان هستند که اغلب با مزاحمت‌هایشان برای دختران مشکلاتی را بوجود می‌آورند. پس چرا باید از ورود زنان جلوگیری شود و نه مردان؟

گروهی نیز بر این باور بودند که این قانون نوعی توهین به جامعه مردان است و مردان را موجوداتی بی‌اختیار توصیف کرده است که برای مهار آنها باید از حضور زنان در کنار آنها جلوگیری کرد.

برای پاسخگویی به این موضوع باید قضیه را از چند بعد و از زوایای مختلف بررسی کرد:
در وهله اول باید توجه داشت که طبق این قانون از ورود زنان بطور مطلق جلوگیری نشده است و این انتقاد بسیار غیرمنصفانه است چراکه فقط از زنان و دختران خواسته‌اند که به تنهایی به این اماکن نیایند و اگر دختری یا زنی به همراه مادر، همسر، پدر و یا برادر خود برای استفاده از پیست اسکی بیاید هیچ مشکلی برای ورود نخواهد داشت. خب آیا این بد است؟

آیا کسی با اینکه از دختران خواسته شده تنها به این اماکن که معمولا مختص متوملین و طبقه ثروتمند جامعه است نیایند، مشکلی دارد؟! کسانی که این قانون را نمی‌پسندند همان کسانی هستند که دقیقا قصد بوجود آوردن ناهنجاری را دارند و می‌خواهند با حضور در این اماکن و رفتارهای زننده خود در مقابل جنس مخالف، نیازهای روحی و نیاز به دیده شدن را در خود ارضاء کنند.

شاید برخی بگویند پدر و مادر ما مسن هستند و هیچگاه به پیست اسکی نمی‌آیند که باید در پاسخ به این افراد یادآور شد که حضور در پیست اسکی تنها برای اسکی کردن نیست بلکه مکانهایی برای استراحت، صرف غذا و تماشای پیست در نظر گرفته شده و کسانی که تمایل به انجام این ورزش ندارند می‌توانند آنجا باشند.

کسانی هم که معتقد بودند این قانون در واقع مردان را بی‌حرمت کرده است و شخصیت مردان را به گونه‌ای ترسیم کرده است که از خود اختیاری ندارند و باید از ورود زنان برای نلغزیدن مردان جلوگیری کرد باید بدانند که اگر اینطور بود پس چرا در سطح جامعه اجازه حضور زن و مرد در کنار یکدیگر داده شده است و در تمام کشورها زنان و مردان حتی بصورت همکار در کنار یکدیگر مشغول به فعالیت اجتماعی هستند.

[ms 1]

بهتر است فراموش نکنیم که منع ورود به یک مکان و یا به عبارت دیگر تبعیض جنسیتی در نوع ورود به برخی اماکن چیزی نیست که در کشور ما تازگی داشته باشد تا جایی‌که این جلوگیری خیلی اوقات در مورد مردان مجرد نیز اعمال شده است اما مردان اعتراضی نداشته‌اند. مثلا در سینماها و برخی از رستورانها در طبقه دوم و یا در بخشی که از کل آن مجموعه جدا شده است کلمه «لژ خانوادگی» را بر روی تابلویی دیده‌ایم و خوب می‌دانیم که ورود افراد مجرد به این قسمت ممنوع است، البته فقط مردان مجرد. یعنی اگرچه مخاطب آن تابلو کلیه افراد مجرد هستند اما دختران حتی اگر مجرد هم باشند می‌توانند به راحتی از این قسمت‌ها استفاده کنند اما پسران مجرد خیر. اما پسران هیچگاه این موضوع را توهین تلقی نکرده‌اند و پذیرفته‌اند که این کار به نوعی ایجاد آرامش فکری و آسایش برای خانواده‌‌ها است. در مورد پیست اسکی نیز موضوع به همین شکل است و از دختران تنها و مجرد جلوگیری شده است و علت آن نیز رفتارهای زننده و حرکات شرم‌آور برخی دختران است.

فارغ از این مطالب اصلا پیست اسکی جایی است که قشر خاصی توان استفاده از آن را دارند و کلا اسکی در زمره ورزشهای گران و مختص ثروتمندترهای جامعه قرار می گیرد. حال جامعه ما را چه شده است که اینقدر علیه قانونی که در جهت جلوگیری از ناهنجاری وضع شده جبهه می‌گیرد و خواستار لغو این قانون هستند؟!

موضوع دیگر اینکه کلا باید برای رفع این معضلات بصورت ریشه‌ای چاره‌اندیشی بشود. برای رسیدن به نقطه‌ای که مفسده و مشکلات در اماکنی که هم زنان و هم مردان هستند بوجود نیاید باید ببینیم کشورهای دیگر که حجاب آنچنانی و پایبندی به اصول دینی چندانی هم ندارند چه کرده‌اند که برایشان مشکل و مزاحمتی بوجود نمی‌آید؟ تنها دلیل موفقیت آنها را می‌توان در اجرای صحیح و دقیق قوانین و سد شدن قانون در مقابل متخلفین خلاصه کرد.

بی تردید آنچه واضح است این است که در ایران خلاء قانونی و عدم اجرای صحیح قانون وجود دارد. وگرنه کسی نباید حق مزاحمت و یا حریم‌شکنی داشته باشد. البته قانون‌شکنی و مزاحمت را نباید فقط از جانب مرد دانست زیرا دختری که خلاف شئونات و دستورات و قوانین دینی و عرفی کشور لباس بپوشد یا رفتار کند در واقع به نوعی ایجاد مزاحمت برای اجتماع و به مخاطره انداختن سلامت اخلاقی به حساب می‌آید.

نا گفته نماند که بخشی از جلوگیری‌ها هم برای پیشگیری است و قانونگذار و تصمیم‌گیرنده به این نتیجه رسیده است که تا زمانیکه خلاء قانونی حل نشده و شاهد عدم اجرای دقیق قوانین در کشور هستیم برای پیشگیری از مشکلات و ممانعت از بروز مفسده، باید به دنبال راهکارهای کوتاه مدت بود تا بتوان شرایط فعلی را حفظ کرد و در عین حال برای برنامه‌های بلند مدت نیز برنامه‌ریزی کرد.

به بیان دقیق‌تر سیاستگذاران تلاش کرده‌اند با تزریق مسکن سعی کنند بطور موقت درد را از جامعه بگیرند و در عین حال بدنبال حل این مشکلات بصوریت اساسی و ریشه‌ای در بلندمدت باشند که این اقدامی شایسته به نظر می‌آید.

بالاتر از پیام‌رسان

گاهی شهرت، حجاب می‌شود تا گمنامی عاشورائیان را نبینیم. گاهی فکر می‌کنیم چه تعبیر بزرگی به کار برده‌ایم اگر عقیله‌ی بنی‌هاشم را پیام‌رسان عاشورا و نهضت حسینی بنامیم. حماسه‌ی عاشورایی زینب کبری سلام‌الله علیها، به مراتب بالاتر از پیام‌رسانی یک قیام و نهضت بود. کوفه، مقصد نهایی سیدالشهدا علیه‌السلام نبود. مقصد نهایی، شام بود. قرار بود پایه‌های کاخ ستم بنی‌امیه ویران شود.

کوفیان راه را بر سالار شهیدان بستند اما کسی که این قافله را به شام رساند؛ زینب کبری سلام‌الله علیها بود. حماسه‌ی زینب کبری سلام‌الله علیها صرفاً پیام نبود؛ خودش یک قیام بود. خودش عاشورای دیگری بود. اگر در نهضت حسینی، زینب کبری سلام‌الله علیها، یار و همراه سیدالشهدا علیه‌السلام بود؛ در نهضت زینبی، این سیدالشهدا بود که با سر بریده، منزل به منزل، یار و همراه خواهرش بود.

ادامه بالاتر از پیام‌رسان

بانویی که امام برایش شعر عاشقانه می‌گفت

کربلا، صحنه‌ی حماسه‌های عاشقانه است.

پیکار و شمشیر زدن‌هایش، رجزهایش، خطبه‌هایش، نجواهایش، سخن‌هایش… همه و همه عاشقانه‌اند.

از میان این عاشقانه‌ها اما آنچه به چشم می‌آید جنگیدن‌ها و شمشیر زدن‌ها و به میدان آمدن‌ها و حماسه‌هایی از این دست است.

ادامه بانویی که امام برایش شعر عاشقانه می‌گفت

حماسه‌ی طوعه

انگار خدا خواسته، تمام آبروی رفته شهری که شهرت نامردی مردانش عالمگیر است در خانه‌ی کاهگلی یک پیرزن باشد.

شهری که قرار است روزی پایتخت حکومت جهانی منتقم خون خدا باشد هیچ سابقه‌ی درخشانی ندارد جز این‌که شبی از شب‌های سرد تاریخ، پیرزنی به روی نایب امام منتظَر شهر، درگشوده، به جرعه آبی مهمانش کرده.

ادامه حماسه‌ی طوعه

دُلهَم؛ همسر زهیر بن قین

۱. بعد از آن‌که رسول خدا صلی‌الله‌علیه و آله، فاطمه‌اش را به خانه‌ی علی علیهما‌السلام فرستاد، از برادرش امیرمؤمنان پرسید: علی‌جان، همسرت را چگونه یافتی؟ عرضه داشت یا رسول‌الله! نعم‌العون فی طاعة‌الله. فاطمه بهترین یاری دهنده‌ی من در اطاعت از خداست

۲. لابه لای صفحات تاریخ اسلام، داستان بعضی زوج‌ها را که می‌خوانیم –منظورم زوج‌های معصوم نیست- احساس می‌کنیم؛ فرهنگ زوجیت در زندگی قبیله‌ای عرب با فرهنگ ما خیلی متفاوت است.

ادامه دُلهَم؛ همسر زهیر بن قین

اسمش را مادرش برایش گذاشته بود

دومین متن از ستون اصحاب ِ گمنام عاشورایی

گاهی فکر می‌کنم حرّ، از کجای کربلا حرّ شد؟

درست‌است که وقتی به خودش آمد دیگر عاشورا شده بود اما کی توی خودش فرو رفت؟

همان دوم محرم‌الحرام که رودرروی امام قرار گرفت و راه پیش و پس را بر امام بست؛ امام به او گفت مادرت به عزایت بنشیند.

این حرف را به یک آدم حاضرجواب که بزنی معلوم‌ است جوابش چیست.

امام لابد می‌خواست حرّ را یاد مادر خودش بیاندازد…

می‌خواست بگوید که تو جلوی راه پسر فاطمه را گرفته‌ای…

مگر نام حضرت زهرا برای حرّ چه قداستی داشت؟…

حرّ، سرش را پایین انداخت. گفت اگر کسی غیر از شما چنین حرفی به من می‌زد حتماً جوابش را می دادم اما حرّ بلد نیست مادر شما را جز با احترام یاد کند.

ادامه اسمش را مادرش برایش گذاشته بود