مزاحمت خیابانی؛ شوخی بامزه یا آزار اجتماعی؟

مزاحمت‌های خیابانی به هر نوع عمل و لفظی که به نوعی آرامش و احساس امنیت عابران را از بین ببرد و نوعی احساس نگرانی و ناراحتی برای فرد عابر ایجاد ‌کند، اطلاق می‌گردد؛ مزاحمت‌هایی که براساس قوانین و مقررات مصوب قانون مجازات اسلامی، ازجمله رفتارهایی هستند که جزء مفاسد اجتماعی تلقی شده و مشمول مجازات می‌شوند. مستفاد از ماده‌ی ۶۱۹ قانون مجازات اسلامی: «هر کس در اماکن عمومی یا معابر، متعرض یا مزاحم اطفال یا زنان شود، یا با الفاظ و حرکات مخالف شئون و حیثیت، به آنان توهین نماید، به حبس از ۲ تا ۶ ماه و تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شد».

ادامه مزاحمت خیابانی؛ شوخی بامزه یا آزار اجتماعی؟

جایگاه حریم خصوصی از منظر قانون

19اخیرا نمایندگان مجلس هشتم شورای اسلامی در طرحی یک فوریتی، طرح تشدید مجازات جرایم اخلال‌گران امنیت روانی جامعه را به تصویب رساندند. در این طرح مرتکبان جرایمی از قبیل راه‌زنی، سرقت مسلحانه، تجاوز به عنف، تأسیس و دایر کردن وبلاگ‌های مروج فساد و فحشا و… مفسد فی‌الارض شناخته می‌شوند.

در این زمینه فرمانده‌ی نیروی انتظامی می‌گوید: «مسائل مربوط به حریم خصوصی شهروندان، از جمله مسائلی است که در طرح امنیت اجتماعی به آن پرداخته می‌شود. به‌طوری که برخی تصاویر منتشر شده نشان می‌دهد از اعتماد مردم سوءاستفاده می‌شود و تصاویر محرمانه‌ی زندگی مردم در معرض دید مردم، به عنوان مانکن و الگو قرار می‌گیرد».

وی همچنین می‌افزاید: «تخلفاتی که از طریق بلوتوث و اینترنت رخ می‌دهد، از جمله جرایم جدید در جامعه است که پلیس، آگاهی‌های لازم را در این زمینه در اختیار مردم قرار می‌دهد».

ادامه جایگاه حریم خصوصی از منظر قانون

من در دست‌رسم

امنیت اجتماعی از جمله مباحثی است که تأمین آن اغلب در حیطه‌ی وظایف نیروی انتظامی و قوه‌ی قضائیه تعریف می‌شود و دستگاه‌هایی مانند صدا و سیما و آموزش و پرورش وظیفه‌ی فرهنگ‌سازی در این مقوله را به عهده دارند.

نیروی انتظامی وظیفه دارد که در جهت تأمین امنیت دختران و رهایی آنان از چنگال مزاحمت‌های خیابانی، تعرضات و هتک حرمت‌ها تلاش کند، مجرمین را دستگیر کرده و تحویل مراکز قضایی دهد. این وظیفه‌ی نیروی انتظامی است که امنیت زنان و دختران را چنان برقرار نماید که دیگر کسی از پیاده‌روی‌های شبانه هراسی نداشته باشد، هنگام سوار شدن به تاکسی دست و دلش نلرزد و عبور از کوچه‌های خلوت برایش حکم کابوس نداشته باشد.

ادامه من در دست‌رسم

تفریحات مرگ‌بار

روزهای گرم و طولانی و داغ تابستان کم‌کم به پایان خود رسیده و بی‌کاری و بی‌برنامگی، قشر عظیمی از جامعه، خصوصا کودکان و نوجوانان را سردرگم کرده است. این روزها هر کسی به یک شکل خود را سرگرم می‌کند؛ عده‌ای به دنبال کتاب و کتاب‌خانه رفته و عده‌ای پارک‌ها را برای گذران اوقات فراغت خود انتخاب می‌کنند. گروهی دیگر به استخرها رفته و جمعی دیگر اماکن تفریحی عمومی را مد نظر قرار می‌دهند. مسأله‌ی مهمی که این میان قابل طرح و بررسی است، موضوع امنیت این قبیل مراکز می‌باشد. ورود به یک استخر عمومی، جدای از هزینه، چه عواقبی می‌تواند به دنبال داشته باشد؟ مراکز تفریحی عمومی مثل پارک چیتگر، تا چه حد از امنیت‌های لازم برای حضور یک جمع خانوادگی برخوردار می‌باشد؟ چه کسی پاسخگوی امنیت در این مراکز است؟

ادامه تفریحات مرگ‌بار

مشکلاتی که سال‌هاست حل‌نشده باقی مانده

«جری‌آن» یک زن درد کشیده است. درد کشیدن را یاد گرفته و کتک خوردن و ناسزا شنیدن را تحمل می‌کند. او می‌گوید آن‌قدر او را شستشوی مغزی داده بودند که تمام آزارهای روحی و جسمی را که به31 او می‌رسید حق خود، و خود را مقصر اصلی می‌دانست. او شخصیت و استقلال خویش را فراموش کرده بود؛ اما آن کبودی بالای ران دختر کوچکش که حکایت از آزار و اذیت توسط پدرش داشت، بالاخره طاقت او را طاق کرد.

هفت سال از ازدواج جری گذشته بود و او دو دختر سه و پنج ساله داشت. شوهرش ابتدا به او آزار نمی‌رساند و فقط او را تحت کنترل داشت. اما پس از گذشت مدتی، این کنترل‌ها منجر به کبودی زیر چشم و پارگی لبش شد. او تمام این رفتارهای وحشیانه را تحمل می‌کرد؛ چون فکر می‌کرد حتما کار اشتباهی کرده که این‌گونه کتک می‌خورد. تا این‌که یک شب، در خانه‌ی دوستش ماند و صبح روز بعد وقتی به خانه رفت، متوجه‌ی کبودی بدن دختر پنج ساله‌اش شد که گریه‌کنان خود را در آغوش او انداخت. جری می‌گوید: «من گریه کردم و آن‌وقت بود که فهمیدم این آزار و اذیت‌ها فقط متوجه من نیست. بچه‌هایم هم در معرض خطرند».

ادامه مشکلاتی که سال‌هاست حل‌نشده باقی مانده

بگیر و ببند

شبیه عدد یک بود؛ باریک و لاغر مردنی! ولی دوستش شبیه پنج بود؛ تپل مپل و بامزه!

33خبرنگاری که ریاضی خوانده باشد همه را شکل اعداد و فرمول می‌بیند! جلو رفتم کارتم را نشان دادم و گفتم: «ببخشید! می‌شه وقت‌تون رو بگیرم؟!»

عدد یک نگاهی به دور و اطراف انداخت و گفت: «ببخشید اگه وایسم، اونا حالمو می‌گیرن! بی‌خیال! این همه آدم!»

نگاهی به جایی که او اشاره کرده بود انداختم. مأمورین گشت ارشاد سر چهارراه ایستاده بودند. همان‌جا ایستادم نگاه‌شان کردم. جوان‌هایی که از کنار آن‌ها رد می‌شدند حسابی سر به زیر بودند؛ از چند متر جلوتر به وضع‌شان می‌رسیدند، موهای‌شان را می‌پوشاندند، لباس‌شان را مرتب می‌کردند، جوراب می‌پوشیدند!

دستی به شانه‌ام خورد. پشت سرم را نگاه کردم. عدد پنج بود. لبخند زد. گفت: «خانومی! قند دارید؟!»

با تعجب گفتم: «نه! ولی توی خانواده‌مون سابقه‌اش هست. چطور؟! شما پزشک‌اید؟!»

عدد یک گفت: «برو بابا! شادی بیا بریم. این تو باغ نیست!»

من دو تا قند بیش‌تر نمی‌شناختم. اگر منظورش دیابت نبوده حتما… قدم‌هایم را تندتر برداشتم و گفتم: «شادی خانوم! … خانومی!»

سرش را برگرداند. بسته قند و چای کیسه‌ای را از کیفم بیرون کشیدم و گفتم: «ناقابل! روزه بودم نخوردم. قسمت شماست. راستی چطور تو این هوا هوس چایی کردید؟!»

عدد یک جلو پرید و گفت: «بده من قندو!»

ادامه بگیر و ببند

داداش دارم، شاه نداره!

مترو نقص فنی پیدا کرده بود و ما همه مجبور بودیم چند دقیقه بیش‌تر، زمان را در واگن‌های قطار تحمل کنیم. بنابر نظر دانشمندان در عصر سرعت (عصر حاضر)، ‌آزاردهنده‌تر و زجرآورتر از منتظر ماندن برای جوشیدن شیر یخ زده بر روی گاز و ایستادن در قطار درون‌شهریِ دچار نقص فنی شده‌ و پختن غذا برای داداش، وجود ندارد؛ که اولی امنیت روانی آدم را مختل می‌کند، چون هیچ معلوم نیست که الان می‌جوشد یا دو دقیقه‌ی دیگر! و دومی امنیت شغلی‌ات را به خطر می‌اندازد، چون طبق آن‌تایم بودن قطارها برنامه‌ریزی کرده‌ای که ۵ دقیقه‌ی دیگر در اداره هستی؛ اما با نقص فنی قطار معلوم نیست چند دقیقه‌ی دیگر می‌توانی به سرِ کارت برسی و به گناه نکرده احتمال توبیخ داری. و سومی امنیت عاطفی‌ را به خطر می‌اندازد؛ چون وقتی از تو توقع تخم‌مرغ پختن برای داداش را دارند، احساس کوزت را پیدا می‌کنی!

ادامه داداش دارم، شاه نداره!

چه کسی باید شاکی باشد؟!

تعلقی که ویژه‌ات می‌کند!

37حالا دو سالی هست هم‌پای گرم شدن هوا، که مانتوها را نازک‌تر(!) می‌کند و شلوارها را کوتاه‌تر(!!) و شال‌ها را باریک تر(!!!)، بعضی‌ها وقتی در خیابان راه می‌روند، حواس‌شان عجیب جمع ماشین‌هایی می‌شود که عبارت «گشت ارشاد» روی‌شان نوشته شده است. حواس‌شان را جمع می‌کنند که اگر مانتوی‌شان کوتاه است یا شال‌شان نوار پارچه‌ای باریکی بیش نیست، مسیرشان را حتی اگر بسیار هم دور شود، از جایی ببرند که چشم مجریان طرح ارتقای امنیت اجتماعی، به جمال‌شان روشن نشود!

نه این‌که این روشن شدن چشم به خودی خود چنین تغییر مسیری را در پی داشته باشد؛ نه! مشکل اتفاقاتی است که پس از این روشنی چشم روی می‌دهد!…

ادامه چه کسی باید شاکی باشد؟!

فکر مطمئن، روح آرام

44– امنیت! نظرت راجع به امنیت چیه؟ امنیت یعنی چی؟

– یعنی در امان بودن. یعنی مطمئن باشی که چیزی بهت آسیب نمی‌رسونه.

– می‌تونی بگی آدم از چه نظر باید امنیت داشته باشه؟

– خب از نظر جانی، مالی،… دیگه… همین دیگه!

– همین؟ فقط همین؟!

– آره دیگه! اگه جونت در امان باشه راحت می‌ری و میای. مالت هم اگه امنیت داشته باشه، مطمئنی که سرمایه‌ات همیشه محفوظه. مگه تو نظر دیگه‌ای داری؟

– معلومه! به نظر من فکر و روح انسان هم باید امنیت داشته باشه.

– یعنی چی؟ متوجه منظورت نمی‌شم.

– بذار برات توضیح بدم. اول از همه مشخصه که یک چیز ارزشمند باید در امان باشه. جان و مال که تو بهش اشاره کردی، توی زندگی چیزای ارزشمندی هستند. من فکر می‌کنم فکر و روح هم نیاز به امنیت دارند؛ چون خیلی با ارزش‌اند. البته فکرهای خوب و روح‌های سالم. این امنیت هم زمانی تأمین می‌شه که بدونی کسی یا چیزی وجود نداره که بتونه فکر یا روح بیمار رو بهت تحمیل کنه.

– درسته. تا حالا بهش فکر نکرده بودم. نکته جالبیه! فکر می‌کنی تو جامعه‌ی امروز ما امنیت فکری و روحی وجود داره؟

ادامه فکر مطمئن، روح آرام

در جایگاه یک دوست برای دخترانم بودم

45ازدواج سخت، نا امنی جنسیتی، فقر، ضعف ایمان، فشار جنسی، مشکلات فرهنگی و مانند این‌ها مرا بر این داشت تا زمینه‌ی مصاحبه با رئیس پلیس امنیت و اطلاعات استان قم را ایجاد کنم.

وی فررند شهید خراسانی است. مشخصات شناسنامه‌اش نشان می‌دهد که در سال ۱۳۴۱ به‌دنیا آمده است و این یعنی سرهنگ خراسانی در روزهای بهمن ۵۷ یک جوان ۱۶-۱۵ ساله‌ی انقلابی بوده است. کاش در مورد آن روزها و خاطراتشان سؤالاتی می‌کردم، حتما خاطرات شنیدنی‌ای داشتند؛ باشد برای وقتی دیگر. شاید برای‌تان جالب باشد بدانید که ایشان با گذراندن دروس انتظامی در مقطع کارشناسی ارشد، اکنون ۱۰ سال است که در این جای‌گاه حساس مشغول خدمت هستند.

سرهنگ پاسدار خراسانی، در سال ۱۳۶۲ ازدواج می‌کنند که حاصلش ۴ فرزند می‌باشد. فرزند بزرگ‌شان در حال تحصیل در رشته‌ی مهندسی منابع طبیعی با گرایش محیط زیست هستند. دومین فرزند هم مهندسی شیمی، گرایش پتروشیمی و البته حافظ کل قرآن مجید نیز هستند. فرزند سوم در حال گذراندن کارشناسی بالینی و آخرین فرزند نیز محصل.

ادامه در جایگاه یک دوست برای دخترانم بودم

به خانه بر‌نمی‌گردیم

55اوایل سال گذشته بود که در گوشه و کنار شهرهای بزرگ، مردم با الگانس‌ها و ون‌های پلیس کنار ایستگاه‌های مترو و میادین اصلی شهر روبرو شدند. ماشین‌هایی که به گفته‌ی مسئولان اجرایی ِ این طرح، آمده بودند تا «امنیت اجتماعی» شهروندان را ارتقا ببخشند.

این طرح از سال گذشته تا به حال شکل‌های مختلفی به خود گرفته است. زمانی در اوایل طرح، عنوان شد «قصد قشون‌کشی نداریم»! مصادیق برهم‌زنندگان امنیت اجتماعی هم کسانی بیان شده بودند که شلوار و مانتوهای کوتاه یا چسبان و… به تن می‌کردند.

اما اجرای این طرح در عمل، فقط به این موارد محدود نشد و از جمع آوری اراذل و اوباش گرفته تا کنترل روابط افراد و برخورد با افراد «بدحجاب» در شرکت‌های خصوصی و کافی‌شاپ‌ها ادامه یافت؛ به‌طوری‌که هر ازچند گاهی، روابط عمومی ‌نیروی انتظامی ‌و یا مسئولان انتظامی، ‌از طریق رسانه‌ها، راه افتادن فاز جدیدی از طرح موسوم به «امنیت اجتماعی» را نوید می‌دادند.

به راستی بعد از گذشت حدود یک سال و نیم از آغاز این طرح، به چه میزان شاهد موفقیت اهداف این طرح بوده‌ایم؟

ادامه به خانه بر‌نمی‌گردیم

ما کار خودمان را انجام می‌دهیم

1گاهی وقت‌ها که حتی از دور هم دستی بر آتش نداریم، عجیب صاحب‌نظرانه می‌نشینیم صدر مجلس و اعتراض‌های ریز و درشت و به‌جا و نابه‌جای‌مان را فریاد می‌کنیم. انگار که عقل کل شده‌ایم!

طرح ارتقای امنیت اجتماعی که شروع شد، به تعداد ایرانی‌ها و حتی بعضاً غیرایرانی‌های حاضر در کره‌ی زمین، در مورد این طرح نظر داده شد، و فصل مشترک همه‌شان هم این بود که «بعله! باید کار فرهنگی شود». انگار نیروی انتظامی دستان آقایان و خانم‌ها را دست‌بند زده است که کار فرهنگی نکنند. انگار یادشان رفته که دعواهای سیاسی‌شان فرصت کار فرهنگی را از همه گرفته بود. چند ماه که گذشت، صدای تحسین‌ها بلند شد و آخر هم ندانستیم چند درصد از تحسین‌کنندگان جزء منتقدین بودند!

حالا با گذشت یک‌سال و اندی از آغاز این طرح، برای پرسش پیرامون یکی از ابعاد آن، یعنی مبارزه با پوشش‌های نامناسب، مفصلاً پای صحبت‌های سردار سیدحسن بتولی، معاونت اجتماعی نیروی انتظامی، نشستیم تا نظرات‌مان کمی رنگ کارشناسی بگیرد. تندی برخی سؤالات را هم بگذارید به حساب انعکاس همه‌ی نظرات! این شما و این هم مصاحبه‌ی کمی تا قسمتی طولانی ما با معاونت اجتماعی ناجا:

ادامه ما کار خودمان را انجام می‌دهیم

امنیت حقیقی در یک وجب خاک مجازی

با رشد و گسترش تکنولوژی‌های ارتباطی، روزبه‌روز بر تعداد کاربران فضای مجازی افزوده می‌شود و نادرست نیست اگر این فضا را دنیایی به موازات دنیای واقعی بدانیم؛ با شهروندانی که همان کاربران این فضا هستند.

داشتن امنیت، شاید یکی از مهم‌ترین نیازهای انسان است که در جامعه، نهادها و ارگان‌های متعددی تأمین و حفظ آن را برعهده دارند.

5اما در دنیای مجازی، به‌واسطه‌ی گم‌نامی افراد، فرامرزی بودن و پیشرفت سریع تکنولوژی، ایجاد امنیت با دشواری‌های بسیار همراه است و با این که دولت‌ها قوانینی را برای حمایت از امنیت کاربران این فضا وضع نموده‌اند؛ اما در عمل، توفیق چندانی حاصل نشده است. در کشورهایی مانند ایران که هنوز تمامی سیستم‌ها و زیرساخت‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، دیجیتالی نشده‌اند و بسیاری از امور و کارها به شیوه‌ی سنتی انجام می‌پذیرد، مهم‌ترین مسأله در زمینه‌ی امنیت کاربران را می‌توان امنیت روانی آنان دانست. که برهم‌خوردن آن می‌تواند در زندگی واقعی کاربران نیز، مشکلاتی را ایجاد نماید.

آرزو ۱۹ساله است، دو سالی می‌شود که از اهالی این دنیای مجازی شده است: «راستش را بخواهید اصلا آرامش ندارم. می‌ترسم؛ از همه‌، از تمامی آدم‌های این‌جا و هرچیز که به‌ آنها مربوط می‌شود. بعد از این مدتی که این‌جا بوده ام الان به نظرم هر فرد امنیت خود را باید خود ایجاد کند؛ وگرنه از طرف دیگران به هیچ احدالناسی نمی‌شود اعتماد کرد».

مهدی شش-هفت سال است که با اینترنت آشنا بوده و ساعات زیادی را در این فضا سپری کرده است. او هم می‌گوید: «اینترنت هیچ‌وقت امنیت صددرصد ندارد. اصلا فضای نت امن نیست. البته این امنیت نسبی است؛ مثلا برای افرادی مثل ما که زیاد در دنیا مهم نیستیم امنیت هست، البته نه امنیت کامل».

ایمان هم شش سال است که وبلاگ‌نویسی می‌کند. وقتی می‌پرسم: «در این فضا احساس امنیت و آرامش می‌کنید؟» پاسخ می‌دهد: «به هیچ‌وجه! حتی با شخصیت مجازی! این‌جا دیگر هیچ تفاوتی با دنیای حقیقی ندارد، الا این‌که با هیچ کسی هیچ رابطه‌ی حقیقی‌ای نداشته باشیم. و مهم‌تر از همه این‌که سطح امنیت روانی در اینترنت از امنیت روانی در جامعه شدیدا آسیب‌پذیرتر و شکننده‌تر است؛ یعنی در محیط اینترنت خیلی زودتر از فضای خارج، اعصاب انسان به هم ریخته و قاط می‌زند»!

ادامه امنیت حقیقی در یک وجب خاک مجازی

چرا کشورمان چنین جرم‌خیز شده است

در این مقاله سعی شده است خلاصه‌ای از سلسله مقالات جناب آقای محمد مطهری در خصوص راه‌کارهای بالابردن امنیت اجتماعی بیان شود. این مقاله بر اساس پاسخ به این پرسش که چرا کشورمان چنین جرم‌خیز شده، تنظیم شده است.

11

۱- در صورت وقوع جرم، آبروی مجرمان محفوظ می‌ماند

مجرم نیک می‌داند که رسانه‌ی ملی با تمسک به لزوم برهم نزدن آرامش روانی مردم و یا حفظ آبروی خانواده‌ی متهم، پس از اثبات جرم متخلف، نه خبر وقوع جرم و نه تصویر او را (حتی از شبکه‌ی استانی) پخش نخواهد کرد. شاید بعضی بگویند او جرم کرده، خانواده‌اش چه گناهی دارند که آبروی‌شان ریخته شود؟ و یا اگر او معرفی شود برای همیشه بی‌آبرو شده و دیگر شانس بازگشت به جامعه از او گرفته می‌شود.

بد نیست قبل از پاسخ به پرسش فوق، به نمونه‌ای از برخورد با متخلف در صدر اسلام اشاره کنیم. ابن‌هرمه مسئول نظارت مالی بر بازار اهواز بوده که مرتکب تخلف مالی می‌شود. امیرالمؤمنین علی(ع) فورا نامه‌ای به رفاعه، حاکم اهواز می‌نویسد و دستور می‌دهد که: «او را برکنار کرده و به مردم معرفی کن! او را به زندان بیفکن و آبرویش را بریز! به همه‌ی بخش‌های تابع اهواز بنویس که من چنین عقوبتی برای او معین کرده‌ام…»(دعائم الاسلام، جلد۲، ص ۵۳۲) و حتی به فرماندار اهواز که مسئول اجرای حکم است می‌فرماید «اگر در اجرای حکم کوتاهی کنی، تو را به زشت‌ترین صورت ممکن از کار برکنار می‌کنم»! حال چرا حضرت ملاحظه‌ی خانواده ابن‌هرمه را نکرد؟

ادامه چرا کشورمان چنین جرم‌خیز شده است