به نام رمضان

کم کم، ماه مهمانی خدا تمام می‌شود و سفره‌ی مهمانی جمع می‌شود، ماهی که شاید آغاز بندگی است!

یک ماه آموزش دیدیم که چگونه بنده‌ی خوب خدا باشیم، روزه، نماز، دعا، ذکر، توسل و تهجد و شب‌زنده داری و حال یازده ماه، باید با توشه‌ای که برداشته‌ایم، سفر عظیم از فرش به عرش رسیدن را ادامه دهیم!

کاش فراموش نکنیم، که چه شب‌ها که خواب ناز از دل کندیم، بیدار شدیم و بعد از سحری خوردن، قرآن خواندیم!

کاش فراموش نکنیم که چه ساعت‌ها که می‌توانستیم بخوابیم اما قدر دانستیم و همراه با بقیه‌ بیدار ماندیم!

کاش فراموش نکنیم که قرآن به سر گرفتیم، به امید عنایت الهی!

کاش فراموش نکنیم که با خدا آشتی کردیم!

کاش…

امام سجاد (علیه السلام) آخر ماه مبارک که می‌شد با سوز و گداز این دعا را می‌خواند و می‌فرمود: ماه رمضان در بین ما اقامت داشت و جای حمد و ثنا بود؛ زیرا به همراه خود رحمت آورد و رفیق بسیار خوبی برای ما بود. ما در صحبت و همراهی با او به فضایل و نعمت هایی رسیدیم و دوستی بود که به همراهش رحمت و مغفرت و برکت آورد.

دل‌های مومنان غمگین اما امیدوار است، غمگین از فراغ این ماه و امیدوار به لطف پروردگار که ماه رمضان بعد را هم تجربه کنیم.

چارقد پیشاپیش عید سعید فطر را به تمام خوانندگان دوست داشتنی اش تبریک می گوید.

عید بندگی و اطاعت مبارک باد.

سردبیر

کار آری، بار نه!

یکی از مسائلی که از دیرباز در میان مسلمانان مطرح بوده و گاه چالشی فکری و اجتماعی محسوب می‏شده، مسئله حضور زنان در عرصه‏های اجتماعی است . برخی مانع حضور زنان در عرصه‏های اجتماعی می‏شدند و بعضی دیگر آن را تجویز می‏کردند و در این مورد برای زنان نیز شانی مساوی با مردان در نظر می‏گرفتند .

در این مقاله کوشش شده است ‏به صورت مختصر مسئله حضور زنان در اجتماع با توجه به دیدگاههای غربی و اسلامی مورد بررسی قرار گیرد.

اشتغال از ابتدای زندگی بشر مورد توجه بوده است و یکی از مهمترین معیارهایی که جهان غرب برای تعیین جایگاه زن در اجتماع پذیرفته، میزان مشارکت زنان در زندگی اقتصادی و اشتغال آنان است. از سوی دیگر، یکی از مهمترین نقش‏های زن، نقشی است که در خانواده ایفا می‏کند. تردیدی نیست که خانواده یکی از ارکان جامعه و محور اساسی رشد و اعتلای انسان به شمار می‏رود. این نقش از منظر جهان غرب و غرب باوران بسیار کمرنگ و بی اهمیت بوده، و در برخی موارد، یکی از مشکلات فرا روی زنان قلمداد شده است.

ادامه کار آری، بار نه!

قدردان شبهای قدر باشیم

شب‌های قدر، عالی‌ترین لحظات برای پیوند بنده و خالق و بهترین فرصت برای اندیشه در جهت بازگشت به خویشتن در اوج غرق گشتگی در دنیای مادی است.

آنان که مأمن و پناهگاه امنی برای توسل می‌جویند، آماده شده‌اند تا در شب های دل کندن از هر آنچه انسان را به پستی و فراق از اصل کشانده، رهایی یابند و همچون آیینه‌ای، مهیا و آماده تجلی نور حق و خداشناسی شوند.

اکنون که بیش از نیمی از ماه پرفیض رمضان سپری شده، دل‌ها و قلب‌ها در دریای بیکران این ماه شسته و مطهر شده، تا در شب‌های ریزش باران رحمت الهی، به درگاه حضرتش انسی دوباره گیرد و برای کسب عافیت به دور از هر آلودگی دعا کند. در حقیقت حلقه اتصال بندگان با خالق هستی که از اول رمضان آغاز گشته است در شب‌های قدر به اوج خود می‌رسد.

درهای رحمت الهی گشوده شده، فرشتگان نظاره ‌گر اعمال و شب زنده‌داری‌های بندگان عاشقی هستند که سر بر سجده شکر ساییده و او را می‌خوانند تا اندکی از خوان بیکران رحمتش برای ادامه زندگی و ره توشه سفر آخرت به روی آنان گشوده شود.

«انا انزلناه فی لیله القدر» آیه‌ای از کلام وحی الهی که بارها شنیده و زمزمه کرده‌ایم، کلامی که انسان مانده در قفس دنیا و در بند مادیّات را به سوی شبی فرا می‌خواند که گویند از هزار شب برتر است.

ادامه قدردان شبهای قدر باشیم

این شب‌ها و کمبود چالش دینی در سیما

سیما سال هاست با تغییر فضای جامعه در مناسبات مختلف، روال عادی پخش برنامه هایش را تغییر می دهد و بیشتر به پخش برنامه هایی می پردازد که در ساخت از یک فرمول پیروی می کنند، مجری و مهمان. از این رو برنامه های مناسبتی مخصوصا برنامه های مناسبتی ماه مبارک رمضان تبدیل می شود به یک جلسه سخنرانی با حضور یک نفر شنونده، تایید کننده که مجری نام دارد!

این تکرار در ساخت و نوع برنامه ها، نیاز مخاطبان را برای تغذیه فکری و شنیدن پاسخ ِ سوال های رایج جامعه ، برآورده نمی کند. مخاطبان سیما انتظار ندارند هدف مدیران شبکه های مختلف، از تولید برنامه های مناسبتی، صرفا پر کردن آنتن و تغییر فضای برنامه های این رسانه باشد. بالاخص در ماه مبارک رمضان که جامعه در معنویت حاکی از روزه داری به سر می برد و ذهنش برای پرسش و پاسخ حول مباحث دینی آماده تر است.

البته به تازگی در سیما شاهد روندی خلاف روند مذکور می باشیم، برنامه این شب ها می تواند مثال خوبی باشد برای برنامه ای چالش برانگیز که در حقیقت کلاس درسی است در دانشگاه ِ سیما..

ادامه این شب‌ها و کمبود چالش دینی در سیما

برای تو

برای تو می نویسم …

برای انتظار غریبت

برای شانه های نحیفت

برای تک تک بغض واژههای اسیرت

برای تو می نویسم …

که مظلومیتت سر به فلک کشیده

تنهایی ات به آسمان پناه برده

غربتت در بیکرانگی هزاروصدوهفتاد ساله تداوم یافته

و بی یارو یاوری ات حتی به سیصدوسیزده نفر هم نرسیده است

برای تو می نویسم …

که زمین در آرزوی وصالت است

آسمان هم آغوش کلامت

و زمانه چشم به راهت

برای تو می نویسم …

که مصحف نوری و شأن نزول « وَ نُرِیدُ اَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ استُضعِفُوا فیِ الاَرضِ وَ نَجعَلَهُم اَئِمَّهً وَ نَجعَلَهُمُ الوَارِثِینَ »

وارث زمین

صاحب لوای عدالت

وعده ضمانت شده الهی

به یقین که « بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیرٌ لَّکُم اِن کُنتُم مُّؤمِنِینَ » تنها استعاره ای به وجود توست

برای تو می نویسم …

موسای دل به دریا زده

مسیحای اعجازگر

یوسف پرده نشین

عزیز اقلیم وجود

چقدر « یَااَیُّهَا العَزِیزُ مَسَّنَا وَ اَهلَنَا الضُّرُّ وَ جِئنَا بِبِضَاعَهٍ مُّزجَاهٍ فَاَوفِ لَنَا الکَیلَ وَ تَصَدَّق عَلَینَا » بخوانیم ؟

تصدقی کن

این جان تهی شده از زندگانی را

پر کن از عشق مایه های انتظار

و این چشمهای فریب خورده دنیا را

سیراب دیدارت کن

برای تو می نویسم …

خورشید گمشده در بین ابرهای غفلت ما

ترجیع بند شیدایی

آیه تطهیر

به حق که بعد از رسول مهربانی تو یگانه رحمه العالمین نامیده شده ای

رحمت واسعه خداوندی و پناه خلق

نظارتگر شجره طوبی و سدره المنتهی

برای تو می نویسم …

که از تبار یاسینی و از جنس دلدادگی

فرزند نورهای شکوفایی و عزیزترین یکتاپرستان

میثاق انتظاری و اندوه غروب آدینه های فراق

برای تو می نویسم …

برای تو …

رنگ گل‌های چارقد

یک سال و نیم قبل، زمانی که یکی از دوستانم خبر داد یک مجله‌ی دخترانه‌ی الکترونیکی به نام چارقد ایجاد شده که از همه‌ی دخترای ایرانی دعوت به همکاری کرده، زیاد خوشحال نشدم!‌ حتی وقتی به آدرسی که در ایمیل برایم فرستاده بود رفتم و چارقد را دیدم، با آن کاریکاتورهای جالبش و مطالب خواندنیش! همان یکذره خوشحالی هم از بین رفت، چون اصلا فکر نمی‌کردم، جایی برای من داشته باشند، در عین ناامیدی، به ایمیلی که در قسمت ارتباط با ما بود، نامه نوشتم و گفتم که چقدر دوست دارم، در چارقد بنویسم!

ولی زمانی که سردبیر، آقای احسان بخش، در ظرف کمتر از سه روز با من تماس گرفته و گفتند که می‌توانم یکی از نویسندگان چارقد باشم، اشتیاقم زیاد شد و رفته رفته از یک نویسنده‌ی ساده، شدم دبیر بخش و حالا…

آقای احسان بخش، سردبیر با کفایت چارقد کار را به من سپرده‌اند، صد البته مدیر مسئول این مجله‌ی الکترونیکی، جناب آقای نجمی هم که به جهت سیستم کاری، چندان آشنایی‌ای با ایشان نداشتم، با این کار موافق بودند و امید دارند که چارقد بیش از گذشته بدرخشد و من در مقابل این‌همه امید و آرزو اولین قولی که به ایشان داده‌ام و به شما خوانندگان همیشگی چارقد می‌دهم این است که:

«چارقد همان چارقد است، فقط شاید رنگ گلهای رویش یک مقدار عوض شده، آن‌هم برای اینکه زیباتر شود.»

و برای بهتر شدن چارقد، مثل گذشته دست تمام دختران ایرانی را از شوق همکاری، می‌فشاریم و مشتاق انتقادات و پیشنهاداتتان هستیم.

سردبیر

شب شوم کوفه

با نان و لبخند افطار کرد، آن شب میهمان دل فرزندانش بود.

نبض خانه تب هجران داشت، به حیاط می آمد و نگاهش را به آسمان می دوخت.

ستاره ها،تک تک،سلام می کردند و ماه در آرزوی بوسه به گونه هایش داشت هلال می شد.

شب بود و سکوت،

شب بود و سنگینی،

شب بود و نیرنگ سنگین خوابان

این چراغ کدام ستاره است که سوسو می زند؟

این کدام حادثه است که نیشتر به نگرانی دختران می زند؟

این سکوت مبهوت مظلومیت کدام مرد را به تماشا نشسته است. و کوفه نامهربانیها، آیا آبستن حادثه ای دیگر است؟

ای بی شمار ستارگان، شما بگویید که کدام نخلستان را می شناسید که از اشک شبانه علی (ع) آباد نشد؟

ای نخلها کدام شب به احترام عابر غریب خود سر خم نکردید؟

……. امشب به بی پناهی کودکان یتیم آسمان می تپد، امشب زمین خاک بر سر خواهد ریخت و آفتاب توان برخاستن نخواهد داشت.

در خانه میل باز شدن ندارد هوای خانه ابری شده است و باد سینه زنان زودتر از او خبر آمدنش را به مسجد کوفه می برد.

و اینک علی(ع) به مسجد رسیده است و این آخرین نماز اوست که پایانی شفق گونه خواهد داشت.

جواد محمد زمانی

حضور اجتماعی زن در ایران

امروز ما در نظام جمهوری اسلامی و زیر پوشش حجاب، زیر چادر، زیر مقنعه، این تعداد عظیم نخبه‏ی فکری، علمی، عملی، فعال سیاسی، صاحب‏نظران فرهنگی و هنری داریم.

در نظام اسلامی محدودیتی که به وجود می‏آید، که این محدودیت بر طبق فطرت انسانیِ زنانه است؛ هم برای مردها محدودیت است، به یک کیفیتی؛ هم برای زنها به کیفیت دیگری محدودیت است، کمک کننده‏ی به این است که نیروهای آنها هرز نرود و حتی‏المقدور در جهت درستی به کار بیفتد؛ که آن وقت نتیجه‏اش میشود رشد فکری و علمی و عملی در جامعه‏ی زنان، که امروز شاهدش هستیم

البته هنوز هم بعضی‏ها با غفلتِ تمام میگویند – مگر میشود با حجاب و با رعایت حدود شرعی و اسلامی، جامعه‏ی زنان رشد کند، تکلیف مسأله‏ی زن در نظام اسلامی چه میشود، این جواب عملی‏اش، جواب عینی‏اش، همین وجود مجموعه‏ی عظیم نخبگان زن در جامعه‏ی ماست، که هیچ وقت ما در کشور چنین وضعی را نداشتیم؛ در دوره‏ی طاغوت هم نبوده، قبل از آن هم که وضع تعلیم و تربیت از جهت دیگری اشکال داشته. امروز در نظام اسلامی بحمداللَّه این فراهم است. حالا تعداد بیشتر برگزیدگان دختر در دانشگاه‏ها و امثال آن.

اینها مسائل درجه‏ی دو است؛ مسأله‏ی درجه‏ی یک این است که همین مجموعه‏ی زنان نخبه توانسته‏اند در نظام جمهوری اسلامی در بخشهای مختلف بدرخشند

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار هزاران نفر از زنان نخبه و فعالِ ۱۳/۴/۱۳۸۶

ماهِ مبارک

هر کس این ماه را به نامی می‌خواند، ماه مهمانی خدا، ماه آشتی با خدا، ماه پیمان بستن دوباره برای عهد و پیمان فراموش شده، ماه روزه‌داری، ماه رمضان، اما من این ماه را به نام ماه مبارک می ‌خوانم، چرا که سراسر این ماه پر از خیر و برکت است، ماه مبارک رمضان!

خیرات و برکات در این ماه به قدری فراوان است که تو گویی اگر درختان قلم شوند و دریاها جوهر باز هم نمی‌توانند از نوشتن برکات این ماه فائق آیند، ماهی که خداوند تبارک و تعالی دعوت نامه به تمام انسان‌های صغیر و کبیر، زن و مرد، می‌فرستد و همه را به این ضیافت فرا می‌خواند و خان پر برکتش برای همه باز است.

هرچند که می‌گویند نخوردن یکی از مهمترین شرایط این ماه است، اما این لطف زمانی که به غروب آفتاب نزدیک می‌شویم، شور و حال دیگری می‌یابد، هرچند که روح، همچون امانت‌داری که لحظه‌ی باز پس دادن امانتش فرا رسیده است موقع افطار هیجان عجیبی دارد و همه‌ از خدا می‌خواهیم که امانت را به صفای دل‌هایمان قبول کند، اما تن هم هیجان غریبی دارد، هیجانی که شاید جز این ماه بدین گونه نبوده، هیجان خوردن همراه با شکرگزاری! و بعد روزه را افطار می‌کنیم و چه لحظات با شکوهی است که تمام افراد خانواده کنار هم دور تا دور سفره نشسته‌اند و از خرما، آب جوش و شیرینی‌ها در سفره‌ به هم تعارف می‌کنند و من به یاد ندارم مشابه این تعارف کردن‌ها را در غیر از ماه مبارک، به جز این ماه چه زمانی دست می‌داد که ما دور هم جمع باشیم و در یک لحظه‌ی خاص خوردن را شروع کنیم، آن‌هم نه به عجله که با صبر و حوصله و از پس این گرسنگی یاد گرفته باشیم که الجّار ثم الدّار!

من این ماه را ماه مبارک می‌دانم، چرا که حتی در سفره‌های بی‌آلایش و ساده‌ی افطار هم خلوص و پاکی صاحب‌خانه لذت افطار را چند برابر می‌کند، همه‌ سراغ داریم نمونه‌هایی را که تمام کدورت‌ها تا سفره‌ی افطار بود، وقتی نان و نمک صاحب‌خانه به دهان مهمان روزه‌دار می‌رسید، ‌انگار نه انگار که این دو با هم اختلافشان به حدی بود که حاضر نبودند حتی از حال هم نیز با خبر شوند و هنوز هم این سنت زیبا متداول است و چه برکتی در سفره‌های افطار از این بالاتر که در این ماه، به کمترین‌ها، روزه‌دار سیر می‌شود و ضعف و ناتوانی ساعات پایانی روز از بین می‌رود و ما درس قناعت را چه خوب می‌توانیم از این برکت بیاموزیم، قانع به نان و نمک سر سفره،به یاد مولایمان امام علی«علیه‌السلام». ادعیه‌ها و سوره‌هایی از کلام همیشه جاوید خداوند برای خواندن در سر سفره‌های افطار بسیار است و مضامین و معانی عمیقی دارد اما شاید یکی از مهمترین آن‌ها یادآوری برکتی است که خداوند بی وقفه برایمان خواسته است و من این ماه را ماه مبارک می‌خوانم.

امر به معروف

جات خالی

نه جات …

دیروز با بچه ها رفته بودم تفریح

تنگه واشی

نه تنگه گناه

بهتر بگم تنگه بی حیایی

به قول زین أب :»چی میشه آدما وقتی آب میبینن بی+حیا میشن .چطوره دیگه زن و مرد از هم خجالت نمی کشن» .

کنار دریا یه جور اینجا یه جور فکر کنم همش بخاطر آبه .

فقط نمیدونم چجوری این استاد بزرگ(حاج آقا پناهیان) میگن : «وقتی آدمیزاد کنار دریا میره ندبه خوندنش میگیره» .

البت شاید کنار دریا با تمام مظاهر ِ … آدم ندبش هم بگیره اما اینجا …

ادامه امر به معروف

نومید مشو جانا!

روزی مورچه ای دانه درشتی برداشته بود و در بیابان می رفت.

از او پرسیدند:کجا می روی؟

گفت: می خواهم این دانه را برای دوستم که در شهری دیگر زندگی می کند ببرم.

گفتند:واقعا که مسخره ای!تو اگر هزار سال هم عمر کنی نمی توانی این همه راه را پشت سر بگذاری و از کوهستانها بگذری تا به او برسی.

مورچه گفت:مهم نیست . همین که من در این مسیر باشم ، او خودش می فهمد که دوستش دارم.

این داستانک برای کسی یا چیزی نیست . در پاسخ به دوستی است که می گفت هرچه می کنم که گناه نکنم نمی شود .انگار اطرافیان و خودم اراده لازم را نداریم . دوست داشتم به او بگویم،خداوند بسیار بسیار بزرگتر از تصورماست .تو تلاشت را بکن . و آرام باش . همین که در راه و مسیر هستی ، او خود می فهمد.

ابتذال در دنیای غرب

خواهران‌ من‌! دنیای‌ غرب‌، زن‌ را به‌ ابتذال‌ کشاند. تا شصت‌،هفتاد سال‌ قبل‌ از این‌، در تمام‌ اروپا و کشورهای‌ غربی‌، زن‌ فقط در سیطره‌ی‌ مرد یا مرد خود و یا یک‌ مرد دیگر مثل‌ صاحب‌ کارخانه‌ و مزرعه‌ می‌توانست‌ باشد و هیچ‌ حقی‌ از حقوق‌ اصلی‌ یک‌ انسان‌ در یک‌ جامعه‌ی‌ متمدن‌ را نداشت‌. حق‌ رأی‌ و حق‌ مالکیت‌ و حق‌ معامله‌ نداشت‌. بعد آمدند زن‌ را به‌ میدان‌ کار و زندگی‌ و فعالیت‌ اجتماعی‌ کشاندند; اما در همان‌ حال‌، تمام‌ وسایل‌ را برای‌ لغزش‌ زن‌ فراهم‌ کردند و او را در متن‌ جامعه‌، رها و بی‌پناه‌ گذاشتند.
سرمایه‌داران‌ بزرگ‌، سیاستمداران‌ خبیث‌ و پلید و گردانندگان‌ دستگاههای‌ مخفی‌، فکر کردند که‌ می‌توانند برای‌ کارهای‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌، از این‌ وضعیت‌ بهتر استفاده‌ کنند و زن‌ را به‌ ابتذال‌ بکشانند. بله‌، در آن‌جاها، علم‌ و سیاست‌ هم‌ هست‌ و زنها در میدان‌ علم‌ و سیاست‌ هم‌ جلو می‌روند; اما به‌ چه‌ قیمتی‌؟ همین‌ حالا هم‌ توده‌ وعامه‌ی‌ زنها نه‌ چهار نفر خانم‌ دکتر یا متخصص‌ یا نویسنده‌ و برجستگان‌ و زبدگان‌ در کشورهای‌ اروپایی‌ و امریکایی‌ که‌ از تمدن‌ غربی‌ حظ زیادی‌ دارند، در وضعیت‌ سخت‌ و بی‌رحمانه‌یی‌ زندگی‌ می‌کنند و ستم‌ همسران‌ وستم‌ کاری‌ که‌ بر آنان‌ تحمیل‌ می‌شود و کارهای‌ سخت‌ و سنگینی‌ که‌ بر دوش‌ آنان‌ می‌گذارند، تحمل‌ می‌کنند. با این‌ کار، وانمود می‌کنند که‌ زن‌ را وارد میدان‌ اجتماع‌ کرده‌اند; در حالی‌ که‌ فرصت‌ اندیشیدن‌ و فکر کردن‌ و تصمیم‌ گرفتن‌ هم‌ برای‌ آنان‌ وجود ندارد.

سخنرانی مقام معظم رهبری‌ در دیدار جمع‌ کثیری‌ از بانوان‌ کشور۲۶/۱۰/۶۸

دوباره پیامبر

تنها کتابی که هنوز نتوانسته ام تمامش کنم، این کتاب است! نمی‌توانم، قوت و قدرت تمام کردن کتاب را ندارم، هیچ کتابی مرا این چنین مبهوت نکرده است، هیچ کتابی با صفحات زیاد یا کم، نتوانسته است اینقدر اثرگذار باشد که جرات به آخر رساندنش را نداشته باشم، داستانی نیست که انتهایش را ندانم، شاید اگر انتها را نمی‌دانستم باز نیز کتاب را تمام نمی‌کردم، هنوز در ظهر عاشورا مانده‌ام، انگار عاشورا هم مانده‌است، در ذهنم، هنوز شبیه‌ترین فرد به رسول ‌خدا «صل‌الله‌علیه‌وآله» در میدان نبرد ایستاده، انگار با نخواندن من زمان نیز می‌ایستد! حقیقت را باید گفت، هیچ دوست ندارم این کتاب را تمام کنم، هربار که به سویش می‌روم به خودم قول می‌دهم که در شب‌های ماه محرم خواهم خواند، اما هنوز نتوانسته‌ام.

کتاب به ظاهر کوچک است، در قطعه‌ی پالتویی، اما اگر دل بدهی تو را به اندازه‌ی هفت دفتر مثنوی غرق می‌کند، می برد به مهمانی علی‌اکبر«علیه‌السلام»

ادبیات شعر گونه‌اش، نثر منسجمی دارد که احساس خاصی را متبلور می کند، دوست داری، فقط بخوانی اما به نیمه‌ی کتاب نرسیده سنگینی مصیبت کربلا، جان‌کاه‌ می‌شود و لطافت میلاد این عزیز را به حدی می‌رساند که به جان آرزو می‌کنی، کاش در کربلا همراهشان بودی.

ادامه دوباره پیامبر

محدودیت در نظام اسلامی

در نظام اسلامی محدودیتی که به وجود می‏آید، که این محدودیت بر طبق فطرت انسانیِ زنانه است؛ هم برای مردها محدودیت است، به یک کیفیتی؛ هم برای زنها به کیفیت دیگری محدودیت است، کمک کننده‏ی به این است که نیروهای آنها هرز نرود و حتی‏المقدور در جهت درستی به کار بیفتد؛ که آن وقت نتیجه‏اش میشود رشد فکری و علمی و عملی در جامعه‏ی زنان، که امروز شاهدش هستیم. این نکته‏ی اول. اینکه گفته میشد – و البته هنوز هم بعضی‏ها با غفلتِ تمام میگویند – مگر میشود با حجاب و با رعایت حدود شرعی و اسلامی، جامعه‏ی زنان رشد کند، تکلیف مسأله‏ی زن در نظام اسلامی چه میشود، این جواب عملی‏اش، جواب عینی‏اش، همین وجود مجموعه‏ی عظیم نخبگان زن در جامعه‏ی ماست، که هیچ وقت ما در کشور چنین وضعی را نداشتیم؛ در دوره‏ی طاغوت هم نبوده، قبل از آن هم که وضع تعلیم و تربیت از جهت دیگری اشکال داشته. امروز در نظام اسلامی بحمداللَّه این فراهم است. حالا تعداد بیشتر برگزیدگان دختر در دانشگاه‏ها و امثال آن، اینها مسائل درجه‏ی دو است؛ مسأله‏ی درجه‏ی یک این است که همین مجموعه‏ی زنان نخبه توانسته‏اند در نظام جمهوری اسلامی در بخشهای مختلف بدرخشند.

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار هزاران نفر از زنان نخبه و فعالِ در عرصه های مختلف ۱۳/۴/۸۶

زن و فعالیت اقتصادی

از نظر اسلام، میدان فعّالیت و تلاش علمی و اقتصادی و سیاسی برای زنان، کاملاً باز است. اگر کسی با استناد به بینش اسلامی بخواهد زن را از کار علمی محروم کند، از تلاش اقتصادی باز دارد، یا از تلاش سیاسی و اجتماعی بی‏نصیب سازد، به خلاف حکم خدا عمل کرده است. زنان به قدری که توان جسمی و نیازها و ضرورتهایشان اجازه می‏دهد، می‏توانند در فعّالیتها شرکت کنند. آنها هر چه می‏توانند، تلاش اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کنند. شرع مقدّس، مانع نیست. البته چون از لحاظ جسمانی زن ظریفتر از مرد است، لذا ضرورتهایی دارد. تحمیلِ کار سنگین بر زن، ظلم به زن است. اسلام این را توصیه نمی‏کند؛ چنان که منع هم نمی‏کند. البته از امام علی‏بن ابی‏طالب علیه‏الصّلاة و السّلام نقل است که فرمود: «المرأة ریحانة و لیست بقهرمانه.» یعنی زن گل است، قهرمانه نیست. «قهرمان» یعنی پیشکار و خدمتگزارِ آبرومند. خطاب به مردان می‏گوید که زنان در خانه‏های شما مثل گلی لطیفند که باید نسبت به آنها با کمال ظرافت و دقّت رفتار کرد. زن، پیشکار شما و خدمتگزار شما نیست که خیال می‏کنید کارهای سنگین را باید به او محوّل کرد. این، مسأله مهمّی است.
در گزارشی که اخیراً به من دادند، آمده است که در بعضی از مناطق آذربایجان غربی، هفتاد درصد کارهای روزمرّه را زنان و سی‏درصد بقیه را مردان انجام می‏دهند! این ظلم است. این به خلاف نظر اسلام است. این‏که بعضی مردان وقتی می‏خواهند ازدواج کنند، شرط قائل می‏شوند که زن باید حتماً کار کند و شغل و درآمدی داشته باشد، خطاست. گرچه خلاف شرع نیست، اما اسلام به چنین کاری هم توصیه نمی‏کند. این‏که ما بگوییم «زن را از فعالیت اقتصادی و اجتماعی ممنوع کنیم»، به استنادِ نظرِ اسلام، غلط است. اسلام چنین حرفی نگفته است. اما از آن طرف، این را هم که زن را مجبور به انجام کارهای سنگین و تلاشهای دشوار اقتصادی، اجتماعی یا سیاسی کنند، اسلام توصیه نکرده است. نظر اسلام، یک نظر میانه است. یعنی زن اگر فرصت و فراغت داشته باشد، بچه‏داری مانع او نگردد، شوق و علاقه و نیرو و توان جسمانی داشته باشد و بخواهد وارد فعالیتهای اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی شود، مانعی ندارد. اما این‏که او را مجبور کنند و بگویند باید حتماً شغلی بپذیری، روزی فلان قدر کار کنی تا با درآمد آن بتوانی در تأمین هزینه خانوار، سهمی به عهده بگیری، نه. این را هم اسلام از زن نخواسته است. این را هم یک نوع تحمیل بر زن به حساب می‏آورد.

بیانات مقام معظم رهبری‏ در جمع بانوان ارومیه‏ ۱۳۷۵/۰۶/۲۸