مستمند و ثروتمند

رسول اکرم » ص » طبق معمول ، در مجلس خود نشسته بود . یاران ‏گرداگرد حضرتش حلقه زده او را مانند نگین انگشتر در میان گرفته بودند . در این بین یکی از مسلمانان – که مرد فقیرژنده ‏پوشی بود – از در رسید . وطبق سنت اسلامی – که هر کس در هر مقامی هست ،همین که وارد مجلسی می‏شود باید ببیند هر کجا جای خالی هست همانجا بنشیند ، ویک نقطه مخصوص رابه عنوان اینکه شأن من چنین اقتضا می‏کند در نظر نگیرد – آنمرد به اطراف ‏متوجه شد ، در نقطه‏ای جایی خالی یافت ، رفت و آنجا نشست . ازقضا پهلوی مرد متعین و ثروتمندی قرار گرفت . مرد ثروتمند جامه‏های خود را جمع‏ کرد و خودش را به کناری کشید ، رسول اکرم که مراقب رفتار او بود به او روکرد و گفت :
» ترسیدی که چیزی از فقر او بتو بچسبد ؟ ! »
«- نه یا رسول الله ! »
«- ترسیدی که چیزی از ثروت تو به او سرایت کند ؟”
«- نه یا رسول الله ! »
«- ترسیدی که جامه‏هایت کثیف و آلوده شود ؟”
«- نه یا رسول الله ! »
“-پس چرا پهلو تهی کردی و خودت را به کناری کشیدی ؟”
«- اعتراف می‏کنمکه اشتباهی مرتکب شدم و خطا کردم. اکنون به جبران‏این خطا و به کفاره اینگناه حاضرم نیمی از دارایی خودم را به این برادر مسلمان خود که درباره‏اش مرتکباشتباهی شدم ببخشم ؟ »
مرد ژنده پوش : » ولی من حاضر نیستم بپذیرم » .
جمعیت : » چرا ؟ »
«- چون می‏ترسم روزی مرا هم غرور بگیرد ، و بایک برادر مسلمان خود آنچنان رفتاری بکنم که امروز این شخص با من کرد »

داستان راستان – شهید مطهری

زن و مرد از همه جهت مکمل هم هستند

حجت الاسلام مهدی شاهرخ اصفهانی، کارشناسی ارشد کلام و فلسفه، سی و سه سال دارند و اکنون در سطح سه حوزه مشغول به ادامه تحصیل هستند و به عنوان مسئول پاسخ به سوالات دینی و شبهات و مسائل شرعی پاسخگوی سوالات دینی چارقد هستند.

در رابطه با خلقت مرد و زن، صحبت‌های فراوانی شنیده و خوانده‌ایم اما مبحثی که در این میان، وجود دارد این است که «چرا خداوند اول حضرت آدم را خلق فرمودند و بعد برای آرامش ایشان، حضرت حوا را آفریدند، یعنی زن وظیفه‌اش آرامش دادن به مرد است و خودش به خودی خود، کاره‌ای نیست؟»

نه، اینطور نیست بلکه زن و مرد هر دو به همدیگر نیاز دارند و از همه جهت مکمل هم هستند. این نیست که یکی فقط به خاطر نیاز دیگری خلق شده باشد، بلکه از نظر فطرت و خلقت هر دو به همدیگر نیاز دارند و در این مطلب هیچگونه تقدم و تاخری نیست و هر دو مکمل همدیگر هستند. خداوند هر دو را برای آرامش یکدیگر آفریده است، نه فقط زن را برای مرد.

پس چرا اول حضرت آدم خلق شدند؟

چون خداوند متعال می‌خواست روی زمین برای خودش خلیفه بگذارد و همیشه زمین باید حجت داشته باشد و این به آن معنی نیست که مرد از زن مهمتر است. این که زن نمی‌تواند خلیفه باشد به دلیل روحیاتی است که زن دارد، چون زن دارای یک روحیه حساس و ظریفی هست و نباید تصور بشود که مرد مهمتر از زن است؛ هر کدام شخصیت وجودی خودشان را دارند ولی در بحث خلافت چون ایجاب می‌کند که یک فرد قاطعی باشه مثلا در بحث قضاوت، پس لازم است که مرد این مسئولیت را بر عهده بگیرد، زیرا وقتی یک دزد می‌آید و گریه می‌کند، زن زود احساسی شده و می‌بخشد!‌

اما خیلی از زن‌ها هستند که قاطع‌تر از مردها هستند.

این کلیت ندارد. ما داریم در مورد بحث حکومتی و در سطح کلان صحبت می‌کنیم نه در بحث جزئی! اینکه در قران آمده ملکه صبا حکمران بود هم یک نمونه تاریخی است، نه بحث کلی! از آن طرف که می‌بینیم که تمام حاکمان الهی از طرف خداوند همه مرد هستند و این نه بخاطر نقص زن هست، بلکه به خاطر خلقت زنه و روحیات هر کس هست و هر کسی در جامعه و آفرینش مسئولیتهایی دارد.

با صحبت شما موافقم اما در بحث‌هایی که جدیدا مطرح شده، این‌طور آمده که این برداشت از زن‌ها اشتباه بوده،. مثلا در قدیم فکر می‌کردند که زنان قدرت محاسبه ریاضی را ندارند اما الان می‌بینیم که زن‌ها خیلی از مرد‌ها دقیق‌تر عمل می‌کنند و این ریشه در آزادی عملی ‌است که به تازگی به زن‌ها (آن‌هم کم‌کم) داده شده و به نظر من، آن بحث خلافت هم در این زمینه قابل طرح و تجدید نظر باشد.

ببینید بحث زن‌های قدیم و جدید نیست. در قدیم زنهای عالمه و با فهم و شعور بالا هم زیاد بوده‌اند. بحث ما در مورد طبیعت و فطرت زن هست، شاید بعضی‌ جاها استثنا هم وجود داشته باشه اما این کلیت ندارند.

طبق صحبت شما، خلیفه اللهی که بر عهده‌ی مرد است، یعنی زن جانشین خدا بر روی زمین نیست و مسئولیتش در زندگی کمتر از مرد است، درست است؟

نه! همانطور که پیشتر گفتم، هر کدام از این‌دو، در جایگاه خودشان مسئولیت مربوط به خودشان را دارند و در مسئله‌ی اجتماع و حکومت بیشترین مسئولیت با مرد است اما این شرافتی را برای مرد نمی‌آورد چرا که برتری افراد به واسطه‌ی تقوای آن‌هاست. اگر چه انبیا و اولیای الهی چون از تقوی بیشتری برخوردارند این موجب برتری روحانی و الهی آن‌هاست. ولی در میان افراد معمولی هم باشرافت‌ترین افراد متقی‌ترین آنها هستند، چه زن و چه مرد و این ربطی به خلیفه الهی ندارد.

خلیفه‌اللهی یعنی مظهر تام الهی! یعنی آینه تمام نمای خدا بر روی زمین، یعنی زن‌ها نمی‌توانند مظهر باشند؟

ما یک مقام خلیفه الهی داریم و یک پست ظاهری برای منسب حکومتی. اما یک مقام عرفانی و روحانی داریم که افراد در اثر تقوی به این مقام نائل می‌شوند و به درجه‌ای می‌رسند که حتی می‌توانند در عالم تاثیر گذار باشند و به قول شما به مقام خلیفه اللهی برسند که این مقام برای زن و مرد قابل تصور هست. زن‌هایی که نمونه‌های آن را در قرآن کریم داریم، مانند حضرت زهرا«س» و حضرت مریم«س»، و نمونه‌های فراوانی را نیز در تاریخ داریم، به این مقام رسیده‌اند و یک مقام خلیفه اللهی ظاهری برای حکومت و هدایت مردم و قضاوت بین آنها هست که این بحث اجتماعی آن است که مخصوص مرد است. این به خاطر خصوصیات روحی است که زن و مرد به طور جداگانه دارند نه بخاطر شرافتی که مرد دارد. مثلا در مورد زن‌ها می‌گویند بهشت زیر پای مادران است پس این باعث شرافت زن هاست؟ نه، بلکه بخاطر این است که معمولا خانم‌ها در اجتماع بیشتر سختی می‌بینند و این باعث مقام برای آنها می‌شود.

س با این تفاصیل که شما فرمودید، اینکه چرا حضرت آدم اول خلق شدند، برای این بود که خداوند می‌خواستند بر روی زمین خلیفه داشته باشند، در امور اجتماعی و به اصطلاح اهمیت بحث اجتماع مطرح بوده است و بحث برتری فطری و ارزش آن به زن‌ها نبوده‌است؟

بله، کاملا صحیح است و طبق آیه شریفه ملاک برتری افراد در تقوای آن‌هاست.

با تشکر از استاد مهدی شاهرخ اصفهانی که با دقت و حوصله به سوالات ما پاسخ دادند.

فرازی از وصیت‌نامه ارزشمند حضرت امام

ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان در صحنه های فرهنگی و اقتصادی و نظامی حاضر، و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند؛ و آنان که توان جنگ دارند، درآموزش نظامی که برای دفاع از اسلام و کشور اسلامی از واجبات مهم است شرکت ، و از محرومیتهایی که توطئه دشمنان و ناآشنایی دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتی که دشمنان برای منافع خود به دست نادانان و بعضی آخوندهای بی اطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند، خارج نموده اند؛ و آنان که توان جنگ ندارند، در خدمت پشت جبهه به نحوارزشمندی که دل ملت را از شوق و شعف به لرزه درمی آورد و دل دشمنان وجاهلان بدتر از دشمنان را از خشم و غضب می لرزاند، اشتغال دارند. و ما مکرردیدیم که زنان بزرگواری زینب گونه – علیها سلام الله – فریاد می زنند که فرزندان خود را از دست داده و در راه خدای تعالی و اسلام عزیز از همه چیز خودگذشته و مفتخرند به این امر؛ و می دانند آنچه به دست آورده اند بالاتر از جنات نعیم است ، چه رسد به متاع ناچیز دنیا.

با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا ازخدمت خواهران و برادران مرخص ، و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم . و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم . و از خدای رحمان و رحیم می خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد.

و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهی ها و قصور و تقصیر ها بپذیرند و با قدرت و تصمیم اراده به پیش روند و بدانند که با رفتن یک خدمتگزار در سد آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد که خدمتگزاران بالا و والاتر درخدمتند، والله نگهدار این ملت و مظلومان جهان است .

والسلام علیکم و علی عبادالله الصالحین و رحمه الله و برکاته

روح الله الموسوی الخمینی

جایگاه زن در اندیشه‌ی امام خمینی(ره)

صحبت های حضرت امام (ره) برای بسیاری از ما نا آشنا نیست! کلامی که در هر جا می توان نمونه ای از آن را یافت و شاید به دور از واقع نباشد که ادعا کنیم، با اینکه بیست سال از رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران می گذرد، هنوز هم می توان، در اکثر موارد، برای یافتن راه مستقیم، جملاتی را از ایشان یافت، چراکه سخنان جامعشان به گونه ای است که در بسیاری از موارد جملاتی را بیان فرموده اند! گفتاری که هم ذهن را از ظاهر به لایه های باطنی هدایت می کند و هم مسیر را می نمایاند.

وقتی برای اولین بار، کتاب جایگاه زن در اندیشه امام خمینی(ره) را دیدم، به تصورم، همان جملات کلیشه ای و همیشه گی آمد! همان که در همه جا شنیده می شود، این که زنان چقدر خوب هستند و چقدر در حقشان در طول زمان های گذشته ظلم شده است و قدری هم هندوانه های ذی قیمت!

ادامه جایگاه زن در اندیشه‌ی امام خمینی(ره)

نه به کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان!

یکی از مباحثی که در انتخابات این دوره، بیش از دوره‌های قبل به چشم می‌خورد و به گوش شنیده‌ می‌شود، صحبت از زنان است و این‌که باید حقوق طبیعی و اجتماعی آن‌ها بیش از پیش استیفا شود و خلاصه اینکه زنان، را قدر خواهیم نهاد، یکی از صحبت‌های پایه‌ای است که در طول انتخابات بسیار قابل مشاهده است.

اما در این بین، صحبتی که بسیار جای تامل دارد، بحث کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان است، کنوانسیونی که طرفداران برخی از کاندیداها به صراحت اعلام می‌کنند که به محض روی کار آمدن، آن را امضا کرده و به سرعت عضو آن می‌شوند، تا در مورد زنان حق را تمام کرده و از حقوقشان به طور کامل دفاع کنند، خانم رهنورد در جمع دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی این برنامه را از مهمترین اهداف دولت میرحسین موسوی در صورت انتخاب شدن عنوان کرد و نوید جایگاه‌هایی بالاتر و بهتر از کابینه‌ی دولت شدن را به همگان داد، چراکه این دولت طرفدار سعادت بشری است و زن و مرد دو بال پرواز یک پرنده هستند. هیچ پرنده ای با بال شکسته نمی تواند پرواز کند!

ادامه نه به کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان!

فاطمه(س) را اسوه بخواهیم نه یک مظلومه!

اکسیر محبت به اهل بیت

پیوسته و به تکرار شنیده‌ایم که محبت به اهل‌بیت اکسیری است که جوهره‌ی وجودی هر انسانی را فضیلت بخشیده و آن را زرین می‌سازد. به عنوان ضمیمه موضوع دیگری طرح می‌شود که در کنار محبت می‌بایست رفتار آن بزرگواران را الگو قرار داد تا به سرمنزل مقصود رسید. خلاصه این دوگزاره پیشنهادی برای مدل زندگی موفق و دیندارانه، محبت به معصومین همراه با تبعیت در رفتار آن‌هاست. بر فرض پذیرش این دو نکته که اتفاقا از مسلمات شیعه هم هست، این پرسش مطرح می‌شود که به طور کلی سرچشمه محبت و پذیرش فرد یا افرادی به عنوان الگو و اسوه چیست؟

ادامه فاطمه(س) را اسوه بخواهیم نه یک مظلومه!

و خدا زن را آفرید

در گذشته، به زن سرکوفت ناقص بودن می‏زدند و او را مجبور می‏کردند برای کم جلوه کردن نقص خویش، همیشه خود را محتاج مرد و زیر سایه او بداند و سعی کند تا می‏تواند کاری کند که مردها از او راضی باشند و در نتیجه، همواره در کنج‏خانه مانده، از کمال علمی و معنوی محروم شود و بدین روی، خود نیز باور کرده بود که عضو ناقص اجتماع است و خود را مستحق شخصیت و حقوق نمی‏دانست.

اما آن‌چه اسلام در مورد زن می‌گوید، با آنچه که در قدیم و حتی در جوامع انسانی کنونی، در مورد زن مطرح می‌شود کاملا متفاوت است.

اسلام زن را همانند مرد، انسانی بزرگ با شخصیتی مستقل می‏داند که تا اوج ملکوت می‏تواند پرواز کند. اسلام با قرار دادن محور تقوا برای سنجش انسان‏ها، ملاک برتری افراد را نسبت ‏به دیگران، صرفا داشتن تقوای بیش‏تر می‏داند.

خلقت انسان

قرآن خلقت انسان را به هفت مرحله تقسیم می‏کند. «.. به این ترتیب نخستین مرحله، مرحله تراب و خاک است. مرحله دوم، مرحله نطفه که مربوط به همه انسان‏هاست جز آدم و حوا. مرحله سوم، مرحله‏ای است که نطفه تکامل یافته و رشد قابل ملاحظه‏ای نموده و به صورت یک لخته خون بسته در آمده است. پس از این مرحله «مضغه‏» (چیزی شبیه به گوشت جویده) و مرحله ظهور اعضا، مرحله حس و حرکت است که در اینجا چهارمین مرحله را مرحله تولد جنین ذکر می‏کنند و مرحله پنجم را مرحله تکامل قدرت و قوت جنسی که قرآن از آن تعبیر به «بلوغ اشد» کرده است.»

خلقت زن در ادیان آسمانی

کاتولیک‏ها: «روح مرد با روح زن فرق دارد و تنها مریم در میان زنان دارای روح معادل با مردان است و روح بقیه زنان حالت‏بین انسان و حیوان دارد.»

یهودیان: «حوا از آخرین دنده چپ آدم آفریده شده است‏»و نیز در تورات (تحریف شده) آمده است: «خدا گفت: درست نیست آدم تنها بماند لذا حوا را آفرید …»

نظر اسلام در خلقت زن

قرآن کریم در آیات متعددی این موضوع را مطرح کرده است؛ از جمله آیه ۲۱ روم، ۲۷ نحل، ۱۱ شوری، ۴۹ ذاریات، و آیه ۱ سوره نساء. به عنوان نمونه و رعایت اختصار، به تفسیر و توضیح آیه اول سوره نساء پرداخته و نظریات مختلف مفسران و دانشمندان را در این مورد، بررسی می‏نمایم: « یایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها…»؛ تعدادی از مفسران و دانشمندان اهل تسنن اعتقاد دارند که زن از دنده چپ مرد آفریده شده است. از جمله طبری پس از اینکه در تفسیر خود نظرات مختلف محدثین را در این مورد می‏آورد، به بررسی آن‏ها می‏پردازد. هرچند که در آخر نظر خود را بیان نمی‏دارد، اما آنچه از شواهد به دست می‏آید این است که او هم این نظریه را بیش‏تر قبول دارد و حتی در تاریخ خود (تاریخ طبری) این‏گونه می‏آورد.

مفسران و علمای شیعه نیز همانند علمای اهل تسنن در مسأله خلقت زن، نظرات مختلفی دارند: علامه طبرسی (ره) در تفسیر مجمع البیان نظر مفسران مبنی بر آفریده شدن حوا از ضلعی از اضلاع آدم را مطرح کرده است: «ذهب اکثر المفسرین انها خلقت من ضلع من اضلاع آدم‏»؛ ولی در تفسیر جوامع الجامع نظر خود را بیان داشته و در ذیل آیه اول سوره نساء می‏نویسد، منظور از «خلقکم من نفس واحدة‏»: «فرعکم من اصل واحد و هو نفس آدم ابیکم‏» و منظور از «خلق منها زوجها»: «خلق حواء من ضلع من اضلاعها»است.

علامه طباطبائی (ره) در مورد این آیه در تفسیر «المیزان‏» درباره کلمه «زوج‏» می‏فرمایند: «بنا به گفته راغب، به معنای همسر است‏ یعنی این کلمه در مورد هر دو قرین که یکی نر و دیگری ماده باشد، استعمال می‏شود هم به نر «زوج‏» گفته می‏شود و هم به ماده…»

سپس در مورد خلقت ‏حوا می‏فرمایند: «ظاهر جمله مورد بحث می‏خواهد بیان کند که همسر آدم از نوع خود آدم بود و انسانی بود مثل خود او. و این همه افراد بی شمار از انسان که در سطح کره زمین منتشر شده‏اند همه از دو فرد انسانی مثل هم و شبیه هم منشا گرفته‏اند. بنابراین «من‏» نشویه خواهد بود و عبارت مورد بحث همان نکته‏ای را می‏رساند که آیات زیر در صدد افاده آن است: «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها»، «و الله جعل لکم من انفسکم ازواجا…» پس این‏که در بعضی تفسیرها آمده که همسر آدم از بدن خودش درست ‏شده صحیح نیست هرچند که در روایاتی آمده، لیکن از خود آیه استفاده نمی‏شود و در آیه چیزی که بر آن دلالت کند وجود ندارد.»

تفسیر نمونه نیز در مورد خلقت زن اظهار می‏دارد که: «خدا آدم را آفرید و سپس همسرش را از باقیمانده گل او خلق کرد»و این جمله که می‏گوید همسر آدم از او آفریده شد، بعضی مفسرین از این تعبیر چنین فهمیده‏اند که همسر آدم (حوا) از بدن آدم آفریده شده و پاره‏ای از روایات غیر معتبر را که می‏گوید حوا از یکی از دنده‏های آدم آفریده شده، شاهد بر آن گرفته‏اند… این سخن بی‏اساس است و از بعضی روایات اسرائیلی گرفته شده و هماهنگ با مطالبی است که در فصل دوم از سفر تکوین تورات تحریف شده آمده است. و از این گذشته بر خلاف شاهد و حس می‏باشد؛ زیرا طبق این نظر که حوا از یکی از دنده‏های آدم آفریده شده، باید مردان در طرف چپ، یک دنده کم‏تر داشته باشند در حالی که می‏دانیم هیچ تفاوتی میان تعداد دنده‏های مرد و زن وجود ندارد؛ و این تفاوت یک افسانه بیش نیست.

ولی با توجه به سایر آیات قرآن، هرگونه ابهامی از تفسیر این آیه برداشته می‏شود و معلوم‏ می‏شود منظور از آن این است که خداوند همسر او را از جنس او آفرید: «… جعل لکم من انفسکم ازواجا» ؛ خداوند همسران شما را از جنس شما قرار داد (نه از اعضای بدن شما). و طبق روایتی که از امام باقر(ع) در تفسیر «عیاشی‏» نقل شده است، آفریده شدن حوا از یکی از دنده‏های آدم شدیدا تکذیب شده و تصریح شده که حوا از باقیمانده گل آدم آفریده شده است.»

«علاقه‌مندان برای دریافت اطلاعات بیشتر و آشنایی با منابع تحقیق، با چارقد تماس حاصل فرمایند.»

سیمای زن در قرآن

مجموعه سخنرانی های استاد سید علیرضا موسوی مدنی

تدوین: ناهیداعظم رام پناهی

ناشر: شورای فرهنگی اجتماعی زنان، روابط عمومی (۲۰ تیر، ۱۳۸۵)

قیمت: ۱۵۰۰ تومان

استدلال‌های موجود در کتاب، به قدری ساده و قابل فهم نوشته شده است که هر کس با کمترین اطلاعات در زمینه‌ی زنان و تفاسیر قرآن کریم، به راحتی، بعد از خواندن چند جمله‌ی اول آن، مطمئن می‌شود که تا انتهای کتاب را بدون هیچ مشکلی خواهد خواند.

ادامه سیمای زن در قرآن

بهجت روزگار

باران قشنگی می‌بارید. از پنجره کلاس پیدا بود. بعد از کلاس سواره و پیاده رفتم پاساژ قدس و کتاب مهندسی نرم افزار را دادم صحافی. ترجمه‌اش که چنگی به دل نمی‌زد لااقل رنگ و لعابش مرا بگیرد. ربع ساعت باید در پاساژ می‌گشتم تا کتابم آماده شود. چند مغازه دار جوان حلقه زده‌بودند. شنیدم یکی‌شان گفت:« با اینکه همین بغل بوده ولی شهرستانی‌ها زودتر از ما خبردار شدن.» می‌ایستم و گوش‌هایم را تیز می‌کنم. خلوت بود. نگاهم کردند. راهم را گرفتم و رفتم. تلویزیون یکی از مغازه‌ها نوارمشکی مورب زده‌بود؛ یعنی شبکه‌ی قم زده بود. طاقت نیاوردم و پرسیدم:
– «ببخشید آقا! خبری شده؟!»
– «بله. آقای بهجت فوت کردن.»
– -…
ادامه بهجت روزگار

و خدا زن را آفرید

در گذشته، به زن سرکوفت ناقص بودن می‏زدند و او را مجبور می‏کردند برای کم جلوه کردن نقص خویش، همیشه خود را محتاج مرد و زیر سایه او بداند و سعی کند تا می‏تواند کاری کند که مردها از او راضی باشند و در نتیجه، همواره در کنج‏خانه مانده، از کمال علمی و معنوی محروم شود و بدین روی، خود نیز باور کرده بود که عضو ناقص اجتماع است و خود را مستحق شخصیت و حقوق نمی‏دانست.

اما آن‌چه اسلام در مورد زن می‌گوید، با آنچه که در قدیم و حتی در جوامع انسانی کنونی، در مورد زن مطرح می‌شود کاملا متفاوت است.

اسلام زن را همانند مرد، انسانی بزرگ با شخصیتی مستقل می‏داند که تا اوج ملکوت می‏تواند پرواز کند. اسلام با قرار دادن محور تقوا برای سنجش انسان‏ها، ملاک برتری افراد را نسبت ‏به دیگران، صرفا داشتن تقوای بیش‏تر می‏داند.

ادامه و خدا زن را آفرید

بیانات آیت الله العظمی بهجت پیرامون اخلاق

– برای تسهیل طاعت، و اجتناب از معصیت، راهی جز این نداریم که متوجه شویم و یقین کنیم که: طاعت، نزدیکی به تمام نعمت ها و خوشی ها و دارایی ها و عزّت ها است. و معصیت، عبارت است از محرومیّت و ناخوشی و نداری و ذلّت…

– اگر کسی اهلیّت داشته باشد یعنی طالب معرفت باشد و در طلب، جدیّت و خلوص داشته باشد، در و دیوار به اذن الله معلّمش خواهند بود!

– آیا می توانیم سالم بار به منزل ببریم و در عین حال به امور مسلمانان و مؤمنین بی تفاوت باشیم؟! آیا امکان دارد بدون اهتمام به امور مسلمانان، به مقصود برسیم؟!
– هیچ کاری نیست که احتیاط در آن، پشیمانی در پی داشته باشد.

ادامه بیانات آیت الله العظمی بهجت پیرامون اخلاق

خشم نگیر!

مردی از بادیه به مدینه آمد و به حضور رسول اکرم رسید . از آن حضرت‏ پندی و نصیحتی تقاضا کرد . رسول اکرم باو فرمود : » خشم مگیر » و بیش‏ از این چیزی نفرمود .
آن مرد به قبیله خویش برگشت . اتفاقا وقتی که به میان قبیله خود رسید، اطلاع یافت که در نبودن او حادثه مهمی پیش آمده ، از این قرار که‏ جوانان قوم او دستبردی به مال قبیله‏ای دیگر زده‏اند ، و آنها نیز معامله‏ به مثل کرده‏اند ، و تدریجا کار به جاهای باریک رسیده ، و دو قبیله در مقابل یکدیگر صف آرائی کرده‏اند ، و آماده جنگ و کارزارند . شنیدن این‏ خبر هیجان آور ، خشم او را برانگیخت . فورا سلاح خویش راخواست و پوشید و به صف قوم خود ملحق و آماده همکاری شد .
در این بین ، گذشته به فکرش افتاد ، به یادش آمد که به مدینه رفته و چه چیزها دیده و شنیده ، به یادش آمد که از رسول خدا پندی تقاضا کرده‏ است، و آن حضرت به او فرموده ، جلو خشم خود را بگیرد.
در اندیشه فرو رفت که چرا من تهییج شدم ، و به چه موجبی من سلاح پوشیدم‏، و اکنون خود را مهیای کشتن و کشته شدن کرده‏ام ؟ چرا بی‏جهت من برافروخته و خشمناک شده‏ام ؟ ! با خود فکر کرد الان وقت آن است که آن جمله‏ کوتاه را به کار بندم .
جلو آمد و زعمای صف مخالف را پیش خواند و گفت : » این ستیزه برای‏ چیست ؟ اگر منظور غرامت آن تجاوز است که جوانان نادان ما کرده‏اند ، من‏
حاضرم از مال شخصی خودم اداکنم . علت ندارد که ما برای همچو چیزی به جان‏ یکدیگر بیفتیم و خون یکدیگر را بریزیم » .
طرف مقابل که سخنان عاقلانه و مقرون به گذشت این مرد را شنیدند ، غیرت و مردانگی شان تحریک شد و گفتند :
» ما هم از تو کمتر نیستیم . حالا که چنین است ما از اصل ادعای خود صرف‏ نظر می‏کنیم » .
هر دو صف به میان قبیله خود بازگشتند.

کتاب داستان راستان ، شهید مطهری

مسئولیت عظیم معلمین

باید تذکر دهم که مقام معلم مقام والایی است، مقامی است که بالاتر از مقام معلم نیست، مقامی است که خدای تبارک و تعالی از آن تعظیم فرموده است لکن مسئولیت جوانان مسئولیت کمی نیست، تمام ملت باید معلم باشند، معلم فرزندان خود.

اسلام تمام افرادش معلم باید باشد و تمام افرادش متعلم. بانوان هم باید معلم باشندبرای فرزندان خود، در دامن خود مثل استادان، مثل معلمان تربیت کنند. پدران باید معلم باشند از برای فرزندان خود. خانواده شما باید مدرسه باشد. تعلیم احکام اسلام، تهذیب اخلاق نونهالان. شما باید نونهالان مهذب تحویل معلمان بدهید و معلمان باید آن ها را بیشتر تهذیب کنند.

معلمان خیلی مقام بزرگ دارند و خیلی مسئولیت بزرگ. اگر معلمان ما کوتاهی کنند در تعلیم، مسئول هستند. معلمین هستند که می توانند مملکت را حفظ کنند، استقلال مملکت را. جوان های ما، آن هایی که مقدرات مملکت به دست آن ها خواهد آمد، زیر دست معلمین باید تربیت بشوند، اگر تربیت صالح شدند، مملکت صالح به دست ما می افتد و اگر خدای نخواسته تربیت های غیر الهی شد، مملکت از دست می رود. معلم! بیدار شو.

از بیانات حضرت امام خمینی (ره) در جمع معلمین منطقه تجریش و اهالی سراب ۵۸/۲/۲۰

هر روز گام تازه‌ای باید برداشت.

عزیزان! بارزترین نشانه یک موجود زنده، نموّ و رشد است، هر زمان «نمو» متوقّف شود زمان مرگ نزدیک شده است، و هنگامی که موجود زنده در سراشیبی انحطاط قرار گیرد مرگ تدریجی او آغاز گشته، و این قانون بر زندگی مادی و معنوی یک انسان و حتّی یک جامعه حاکم است .

با استفاده از این نکته باید گفت: اگر هر روز گامی به جلو نگذاریم، و از نظر ایمان و تقوا و اخلاق و ادب و پاکی و درستکاری، رشد و تکاملی پیدا نکنیم، و هر سال دریغ از پارسال بگوئیم، گرفتار خسارتی عظیم شده ایم و راه را گم کرده و به بیراهه افتاده ایم، و باید جداً احساس خطر کنیم.

ادامه هر روز گام تازه‌ای باید برداشت.

احترام معلم

امام علی (علیه السلام) : تیزی و برندگی زبانت را، به سوی کسی که تو را سخنگو ساخته است مگیر، و رسایی گفتار و قدرت بیان خود را، بر ضد کسی که به تو قدرت گفتار آموخته است ، بکار مبر.

شرح : امام علیه السلام ، همواره در مورد احترام معلم و آموزگار، سفارش میفرمود، و دیگران را، به ارزش و اهمیت احترام نمودن به آموزگاران ، متوجه میساخت . تا جایی که خود، با آن دریای علم و دانش که داشت ، همیشه می فرمود: کسیکه به من یک کلمه بیاموزد، تا پایان عمر، غلام و بنده او خواهیم بود .
یک نمونه درخشان و با شکوه دیگر، برای آنکه بدانیم اسلام چه احترام شایانی برای معلم و آموزگار قائل شده است ، توجه به وضع اسیر جنگی در صدر اسلام است . در آن جنگها، پیامبر اکرم (ص )، به کسانی که تا ساعتی پیش ، شمشیر بر دست ، با سپاه مسلمانان جنگیده بودند، اجازه می فرمود که هر کدام ، به ده نفر از مسلمانان سواد خواندن و نوشتن بیاموزند، و پاداش ‍ این سواد خواندن و نوشتن بیاموزند، و به پاداش این سواد آموزی از اسارت آزاد شوند .
امام علیه السلام نیز، در این کلام عمیق و پر معنی ، در همین باره سخن گفته ، و دیگران را به احترام نمودن به معلم آموزگار، متوجه ساخته و ترغیب و سفارش فرموده است . ما نیز، باید از پیشوای راستین خود بیاموزیم . یعنی هرگز نباید تیزی و برندگی زبان خود را بسوی پدر و مادر، یا خواهر و برادر بزرگتر، یا هر کسی که در راه به سخن آمدن ما زحمت کشیده است ، بگیریم . و همچنین هیچگاه نباید رسایی کلام و قدرت بیانی را که از معلم و یا شخصی دیگری آموخته ایم ، بر ضد خود او بکار بریم . زیرا، چنین کاری نا سپاسی است ، و در اسلام ، ناسپاسی ، زشت و ناپسند شمرده می شود .

اندرزهایی از نهج البلاغه، بلاغ.نت