چرا زن را به گل تشبیه کردند؟

اگر می‌دانستم کدام شاعر شیر پاک خورده‌ای برای اولین بار زن را به گل تشبیه کرده، به نمایندگی از جامعه‌ی شعرا، به خدمتش می‌رسیدم، حسابی! اصولا چه ضرورتی دارد که این گوهر گران‌بها به یک شیء نازک‌بین و خودخواه تشبیه گردد که در ادامه هی مجبور به مطابقت دادن سایر اجزای این دو با هم بشویم؟ اگر این تشبیه نبود، بار بزرگی نیز از دوش شاعران بینوای بعدی برداشته می‌شد.

مصراع تکمیلی: چرا شاعر (ولو کم‌عقل یا عاقل) کند کاری که باز آرد پشیمانی؟!

یکی از شاعران که خیلی دلش می‌خواست نامش فاش شود ولی ما بنا به دلایل فنی و ادبی، نامش را لو نمی‌دهیم، در تکمیل و تایید فرمایشات بنده عرضه داشته‌اند که:

ادامه چرا زن را به گل تشبیه کردند؟

من همین چند نفس از کارت اینترنتم باقی است

رایانه ی (از باب پاس داشتن فارسی منظور همان کامپیوتر خودمان است) عتیقه مربوط به دهه ی سی میلادیم را روشن میکنم، سابقه‌اش برمیگردد به طرفهای جنگ جهانی اول، ویندوز بعد از سال‌ها بالا می آید، حتی حق ندارم یک رفرش ساده انجام دهم چون ممکن است به هر دلیلی مغز کامپیوتر منفجر شود!

با خط دایال آپ داغون تر از رایانه ام کانکت می‌شوم، ابتدا چند بار استارت می زند تا راه بیفتد، با هزارتا صلاة و صلوات و چند بار هل دادن و دنده دو زدن بالاخره روشن میشود و کاکنت میشوم، سرعت ۲۳ کیلو بایت…

خداااااااااااااااااااااااااااااااا

قصدم این است که کارت اینترنت دوساعته نامحدودم به علاوه دوازده دقیقه جایزه اش را خرج پیدا کردن چند وبلاگ دخترانه‌ی درست و درمان کنم!

گوگل را به زور قانع میکنم صفحه اش باز شود بلکه از سرچش کمک بگیرم مینویسم… چه باید بنویسم؟ وبلاگ دخترونه؟ وبلاگ خوب دخترها؟ وبلاگ پرطرفدار دختر؟ چی بنویسم؟ قیافه ام شده است مثل آن شکلک یاهو که زیر چانه اش را خارش میدهد! آخر واژه محبوبم را پیدا میکنم و مینویسم دخترانه، گوگل سی چهل سرفه ای میکند تا صفحه اول سرچ را باز کند.

ادامه من همین چند نفس از کارت اینترنتم باقی است

چرا زنان اروپایی مسلمان می‌شوند

مقدمه مترجم: یکی از عوامل رشد اسلام هراسی و اسلام ستیزی در غرب، رویکرد تصاعدی اندیشمندان و آزاد اندیشان به ویژه جوانان به اسلام است. حکومت های غربی تلاش می کنند با نسبت دادن تروریسم به اسلام، فضای ذهنی مردم را نسبت به تازه مسلمانان تخریب کنند.

از سوی دیگر وقتی مشاهده کردند با فشارهای رسانه ای نمی توانند امواج اسلامگرایی در غرب را کنترل کنند، تلاش می کنند، اسلامی را به تازه مسلمانان عرضه کنند که التزام چندانی به احکام شریعت ندارد، سیاست گریز است و… در یک کلام اسلامی بی خطر که با اهداف و منافع قدرت های بزرگ تعارضی نداشته باشد! به اعتقاد مترجم این سطور، مقاله زیر تلاشی است زیرکانه برای القای غیرمستقیم این نوع اسلام…

ادامه چرا زنان اروپایی مسلمان می‌شوند

تلنگری‌ها

!تا حالا شده‌ که جمله‌هایی بخونین و حس عجیبی داشته باشین، یه جورایی احساس تحول کنین

بعضی‌ها بهش می‌گن جملات قصار، کلمات نغز، اما ما به اینجور جمله‌ها می‌گیم، «جملات تلنگری»!

که البته انواع مختلف داره، یا خیلی عمیقه که روحت تلنگر می‌خوره، یا خیلی عجیبه که حست تلنگر می‌خوره و یا خیلی تعداد کلماتش کمه که چشمت تلنگر می‌خوره!

سعی می‌کنیم در چارقد، هر از گاهی، از این جملات بیاریم، البته با ذکر منبع! شما هم اگه جمله‌ای تلنگری دیدین، ما رو خبر کنین، اما منبع فراموش نشه، لطفا!

ادامه تلنگری‌ها

اندر احوالات فعالی فمینیست‌ از دوران خلافت عبّاسی

«ام‏سلمه» همسر سفّاح، پادشاه عبّاسی، از قبیله‏ی مخزومیه بود. از آن‏چه در تاریخ آمده این گونه استنباط می‏گردد که این بزرگ فمینیست، قدرتی بالاتر از زنان ایرانی قرن بیست و یکم داشت!! آنقدر توان زنانه علیامخدره بالا بود که اگر امروز می‏زیست بلا شک دبیر کل کنفرانس جهانی پکن در مبارزه با تبعیض علیه زنان می‏شد!!

حال چه ترفندی به کار گرفته بود که زمام پادشاه بولهوس عباسی را در دست گرفته بود، الله اعلم. با کید عظیمش کار را از شرط ضمن عقد هم گذرانده بود. سفّاح بیچاره پیش او قسم خورده بود که زن دیگری نگیرد و قبل از خلافتش هم زنی را به کنیزی اختیار نکند!! تو خود بخوان داستان مفصل از این مجمل!

اوصاف این زن ذلیلی خلیفه، نقل مجالس و شهره‏ی شهر شده بود.

ادامه اندر احوالات فعالی فمینیست‌ از دوران خلافت عبّاسی

وقتی فمینیست‌ها خواب‌اند

پایگاه خبری فِم‌نیوز مصاحبه ای کرده با خانم سیمون اسمیت از فعالان فمنیسم. قرار بود ترجمه‌اش کنم که فم‌نیوز اعلام کرد متن مصاحبه تو راه گم شده و هیچ وقت و هیچ کجا منتشر نشد. اما ما کار خودمان را می‌کنیم. ترجمه این مصاحبه را می‌خوانید.

ادامه وقتی فمینیست‌ها خواب‌اند

دختران ایرانی باید از همه بیشتر احساس سعادت کنند

عفیفه احمد، متولد ۱۹۷۸ میلادی و تبعه‏ی کشور اندونزی است. فارغ‏التحصیل از دانشکده‏ی اقتصاد در یاگیارتا اندونزی است و مدتی هم مشغول به تحصیل در رشته فرهنگ و معارف اسلام در مدرسه بنت‏الهدی (زیر نظر جامعه‏المصطفی) بوده است. وی اکنون مشغول به فعالیت‏های نویسندگی، ترجمه کتاب و وبلاگ‏نویسی است.

می‏توانید کوتاه و در چند جمله کشورتان را برای ما معرفی کنید؟ مهمترین ویژگی‏های اندونزی چیست؟

اندونزی یکی از کشورهای جزیره‌‏ای است که در جنوب شرق آسیا قرار گرفته، بنابراین از لحاظ آب هوایی تقریبا معتدل است و رطوبت بالایی دارد که موجب بارندگی در طول سال شده است. از لحاظ جمعیت، اندونزی در رتبه چهارم پر جمعیت‏ترین کشورهای دنیا است که ۸۳ % آن‏ها مسلمانان‏اند و از این جهت، اندونزی بزرگ‏ترین کشور مسلمان از نظر جمعیت به حساب می‏آید. اندونزی دارای تنوع فرهنگی، آداب و رسوم و هم‏چنین ادیانی است که موجب به وجود آمدن انجمن‏های متعدد فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شده است.

ادامه دختران ایرانی باید از همه بیشتر احساس سعادت کنند

آب‌نبات

معمولن شب‌هایی که آنتن شبکه سوم خالی می‌ماند و سریالی برای پخش کردن ندارند، یا شب‌های عزا که از راه می‌رسد، شبکه‌ی سوم، یک شب در میان، سریال «کلید اسرار» را پخش می‌کند تا بلکه کسانی متحول شده و درس عبرتی باشد برای بقیه!

این سریال شامل دو بخش مجزا از هم است که در هرکدام یک ماجرا اتفاق می‌افتد. تازه یک آقای مجری هم دارد که در پایان هربخش چشم در چشم مخاطب می‌دوزد و احساس می‌کند شاید جناب مخاطب ممکن هنوز اصل پیام را دریافت نکرده باشد، بنابراین به او پیام‌های اخلاقی می دهد!

ادامه آب‌نبات

خاطرات ماندگار یک انقلاب

اواخر دی‌ماه ۵۷ بود. شاه دیگه زحمتو کم کرده بود، مردم هم که انگار از ضامن خارج شده بودند، یه طوری تظاهرات می‌کردند که انگار منفجر شده بودند!

فکر می‌کردم هرچه‌قدر مشتم را محکم‌تر فشار بدم، محکم‌تر می‌خوره تو سر شاه!

تا دستم را باز کردم، جای ناخن‌هام سفید شده بود و دستم قرمز ِقرمز.

داشتم به دستم نگاه می‌کردم که ناگهان صدای یه عده که انگلیسی شعار می‌دادند، نظرم را جلب کرد.

یه دسته دختر و پسر جوون که همشون مومن و محجبه بودند، ولی با مشت های گره کرده و با قاطعیت می گفتند: داون ویت شاه (مرگ بر شاه)

نظر خیلی‌ها را به خودشون جلب کرده بودند. ناخودآگاه به سمتشون راه افتادم.

تا رسیدم بین جمعیتشون، فهمیدم دانشجوهای دانشکده‌ی زبان هستن. حالا دیگه منم مثل اونا شعار می‌دادم.

همون‌طور که داشتیم می‌رفتیم، چشمم خورد به یه پیرزنی میون جمعیت دانشجوها، که بنده خدا تموم دقتش رو جمع کرده بود و با تموم وجودش گوش می‌داد که جوونا چی می‌گن؟!

یه کم گوش داد و بعد از اینکه مطمئن شد جوونا دارن همینو می‌گن، مشت‌هاشو گره کرد و با جدیت تمام فریاد زد: دامبولی شاه، دامبولی شاه.

با فریاد این پیرزن، انگار بمب خنده منفجر شد. خدا خیرش بده. چقدر روحیه‌مون رو عوض کرد اون روز.

دامبولی شاه، دامبولی شاه!

لیاقت‌مون همینس


عکس از فارس

توو کارگاه بودیم. من حواسم جمی کاری خودم بود، تا بلکی این یک کلمه آخریشم جا بندازم توو کتیبه آدیگه آماده‌ی منبتی طرحی اسلیمیش کنم. این کلمه‌ی اولاد نمی‌دونم این وسطی «السلام علی اولاد الحسین» جا نیمی‌شد تا این سلامی سومیم درست بشد.

توو فکر بودم آ مدام نیگام به کلی کتیبه بود. که یه وخت ناغافلکی اصلی طرح ناموزون نشد!؟

همین‌جور وایساده بودم آ از بالا به کار نیگا می‌کردم که این دوتا دخترا هم‌کاری ما، شروع کردن با اوسسا گپ زدن. یه‌جا حرفاشون حواسی منم پرت کرد.

اولی: دیدین دیروز چقده خیابونا شولوغ شده بود!؟

اوسسا: آره. جمعیت زیاد بود.ادامه لیاقت‌مون همینس