آنقدر همیشه کاسهی چهکنمچهکنم را وقتی بدست گرفتیم که کارد بهاستخوان رسیدهبود و علاج مشکل سخت و درعوض آنقدر شبهات دخترانه را اینروزها پررنگ کردهاند و کسی هم دربرابرشان آنقدر قدعلم نکرد و اگر قدمی هم برداشتهشد، آنقدر بیشترشان بدون پشتوانه و بدون تدبیر بود، که نتیجهی معکوس را میداد. اما باید کاری کرد. باید قبولکنیم که میشود کاریکرد. با یکی دیگر از اعضای هیئتعلمی دفترمطالعات زنان در قم؛ خانم سمیه حاجیاسماعیلی مدرس جوان جامعةالزهرا و لیسانسیهی امور تربیتی؛ طی یک گفتگویی بهبرخی از این شبهات و اینکه درحالحاضر چقدر وجود شبهات مختص دختران جدی و خطرناکست، اشارهکردهایم که با هم میخوانیم.
نویسنده: فیروزه
دغدغهیی که مقدسست
منهم مثل خیلیهای دیگر تنبل هستم. دوستدارم مانند بلاگچه، ستونهای دیگری را هم ترتیبدهم و بعهدهی نویسندهی خوبی مثل شادی رمضانی بگذارم و بخوانم و لذتش را ببرم. اما یا نویسندهی خوبی را که گیر میآورم برخلاف اصولروانشناسی که دربارهی مغز دختران میگوید: مغزشان قادراست در آن ِ واحد چندینکار را انجامدهد، عمل میکنند و یا کلا با چارقد حال نمیکنند و نمیپذیرند.
آسمان بهجای زمین
هر آنیموسی، آنیمایی دارد. هسه، هرمینه دارد. داستایوسکی «آناگریگوریونا» و دختران سرزمین منهم بهواقع «مادر»شان را. آنیمای مادران ما نیز، دخترانشان هستند. زهرا باقری که سال گذشته، سردبیری نشریهی الکترونیکی چارقد را بهعهده داشتند، چند صباحیست در از دستدادن مادر عزیزش، غمناکست.
ازدستدادن مادر، اندوهی جانکاهست
زهرا باقری عزیز
برای دلت زیباترین صبوری را دعا میکنیم و برای روح مادر نازنینت بهترین رحمتهای خدا را
ما را در غمت شریک باش.
ما فمنیسم مسلمان هستیم!
متاسفانه امروزه بهندرت شاهد حل مشکلات دختران و زنان آسیبدیده هستیم. مطمئنا اگر با اتکاء به نهادهای فرهنگی مربوط، اقدامی شکل میگرفت، بار سنگین ناشی از سهلانگاری نهادهای مربوط نیز، فقط بر دوش «قلم» که هم زبانش قاصر است و هم باید از هزار تنگو نای حساسیتهای بیانی رد شود نمیافتاد. درهمین زمینه گفتگویی ترتیب دادهایم با خانم «فاطمه راکعی». گرچه بعنوان اولین مصاحبه با ایشان، محور صحبتها به مسائل دیگر بانوان هم کشیده شد اما بدلیل اقتضای مجلهی الکترونیکی اولین قسمت از این گفتگو را می خوانیم.
دختران! باحال باشید
اگر قرار باشد سن ِ آدمها را با متر خاطرات و تجربیات تلخ آنها اندازه گرفت، شک ندارم سردبیر نشریاتی که در حوزهی دختران و زنان فعالیت دارد، وقتی به سیسالگی که نه، به بیست و پنجسالگیاش برسد، بهاندازهی بیستوپنجسال زندگی آدمهای معمولی، تجربه و خاطرههای دلگیر و تلخ دارد.
مگر یک زن یا دختر یا حتی یک فرد در تمام زندگیاش چندبار با خانهی سبز» روبرو میشود؟ یا مگر چندبار پای صحبتهای صمیمی و سوزناک همسران و دختران شهید مینشیند؟ یا مگر چقدر با معضلات جدید اجتماعی زنان سرپرست خانوار و دختران آسیبدیده روبرو میشود؟ یا مگر چند ایمیل برایش فرستاده میشود تا داستان واقعی و تلخ برخی افراد را بخواند و انتشارش دهد؟
اینجا چه خبره؟
اینجا چه خبره؟
به خیر گذشت
اینهفته، چارقد مکافات زیادی را پشتسر گذراند. حتما یادتان هست، هنوز جوهر یادداشت ِ روز قبلی برای مطالب ویژهی «روز دختر و رسانههای دیجیتال» خشک نشده بود که ذوق و شوقش در راه پرفرازونشیب مشکلات ِ انتقال ِ هاست، پرید…
اما ما بیدی نیستیم که با این بادها بلرزیم.
به نوشتن محتاجم، مثل ماهی به آب
«مریم صباغ زاده ایرانی«؛ این اسم برای تان آشنا نیست؟ برای ما آشنا بود، شاید از لای صفحات روزنامه ها، شاید روی جلد کتاب ها، شاید توی خبرهای انجمن قلم، خلاصه که آشنا بود و یک جور ِ خوبی آشنا بود.
انگار که یک آدم صبور متین مهربان پشت این نام باشد، رفتیم به میهمانی اش به صرف گفتگو. حاصلش هم شد همین که قرار است بخوانید و مگر می توانیم اینجا یاد نکنیم از آقای تقی دژاکام که حلقه ی ارتباط ما و ایشان شدند و از غریبگی به در ِمان آوردند؟
یابن مریم؛ العفو!
برای دنیا میگویم
وگرنه خودمان که مزه اش را هنوز زیر زبانمان حس می کنیم:
بچه که بودیم، حتی وقتی که قرآن ِ کوچک ِ جزء سی مان را می خواندیم، مادرمان می گفت: کوچک ِ من! مراقب باش. بعد ازینکه سوره ات را خواندی، قرآنت را بروی زمین نگذاری. بر روی تاقچه، تلویزیون ، رحل قرآن و حتی بالشتت بهتر است.
.Threat to U.S
و اینبار حجاب
.Threat to U.S
«تهدیدی برای آمریکا»
حجاب یعنی تودهنی زدن به آمریکا … و این کشور از همین وحشت دارد
عکس سر ِ خرگوشی را که روی بعضی تیشرتها درج است را دیدهاید؟ این یک نماد است، یک لوگوست بنام «play boy». یا حتی نماد ۶۶۶ که لوگوی شیطانپرستیست. یا حتی نمادهای دیگر مثل رپ.
این مثالها بهانه ای بود تا به اهمیت ِ نماد برسیم. اینکه انسان، امروزه با نمادها زندگی می کند. دنیای امروز هم با دنیای نمادها توصیف می شود.
و این توضیح ِ سمبولیسمی شدن هم بهانه ای بود برای اینکه بگوییم: اگر بخواهیم این سوال را طرح کنیم که «چرا امروزه حجاب معضل دنیای غرب شده است؟ و یا چرا غرب حاضر است اتهام ضدِ آزادی بودن بخورد ولی آزادی ِ حجاب را اعلام نکند در حالی که سالها تلاش می کرد شعار آزادی بدهد؟ و این حجاب چه تغییری کرده است که امروز تبدیل به دردی برای جامعه غرب شده؟» چه جوابی می شود داد.
بنظر من می توان به یک مورد خیلی شفاف اشاره کرد و آن اینکه آمریکا با نماد ِ حجاب مشکل دارد که شده است نماد ِ مخالفت با امپریالیسم.
آمریکا با نظام تک قطبی، با نظم نوین جهانی، با جهانی شدن آمریکایی، با دهکده جهانی ای که کدخدایش امریکا باشد، مشکل دارد. چون نماد ِ استکبارستیزی است، اهمیت دارد.
یعنی که اگر استکبار ستیز باشیم چادر سر می کنیم، روسری می گذاریم، حجاب می کنیم. این برای فهماندن ایدئولوژی ِ خودمان است که از این نماد استفاده می کنیم و آمریکا چون با انقلاب مخالف است، دارد جلوی حجاب می ایستد.
او به منافع خود می اندیشد و ندای ِ آزادی خواهی انقلاب اسلامی، بزرگترین مانع برای منافع اوست. به خطر افتادن منافعش سبب شده با سمبلهای انقلاب مبارزه کند و حجاب را دشمن خود بداند.
ایرانی که سی سال می گوید با آمریکا تا دم ِ اخر مبارزه کرده است و می کند و اگر بخواهیم از دید ِ سمبولیسمی، نماد غالب زنها و دخترانش را بگوییم عمدتا چادر و روسری ست، می شود گفت در هر کجای این عالم هر کسی که از روسری و چادر استفاده می کند دنباله رو همین افکار است؛ یعنی ابراز مبارزه ی علنی با آمریکا. این یعنی تودهنی زدن مجدد به این کشور … و آمریکا از همین وحشت دارد.
درست بعد از جنگ سرد، حدود بیست سال اخیر، آمریکا اعلام کرد که جهان دیگر تکقطبی شده و فقط من برای دنیا بعنوان رییس عالم قانون تعیین میکنم اما…
اما این وسط ایرانی وارد گود شد و گفت: نه؛ … سی سال هم مقاومت کرد. قصه جالبتر میشود وقتی دیدیم که بعد از ایران کشورهای دیگری هم فهمیدند میشود به آمریکا «نه» گفت.
اصلا یکطور دیگر؛ حرف حجاب نیست اصلا؛ اگر فقط حجاب باشد، آمریکا از اینکه سر ِ ما چادر باشد به هراس نمیافتد. مثلا در فرانسه سالهاست که حجاب آزاد بوده است، مشکلی هم با حجاب وجود نداشت. اما باید دید اخیرا چه اتفاقی افتاده که دختران محجبه را به دانشگاه راه نمیدهند. دلیلش دقیقا همین است که حجاب در غرب نماد ِ مبارزه با آمریکاست و تکرار میکنم این یعنی تودهنی زدن به این کشور … و آمریکا از همین وحشت دارد.
۱: یادش بخیر که شجاعت ِ تودهنی زدن را داد
ایام فاطمیه سبب شده بود ستون فاطمیه یی درست کنیم و با پانزده متن ببندیمش و برای همیشه به یادگار نگهش داریم. خوشحالم که میلاد پربرکت آقای عصر و زمانم باعث شد تا ستون مهدویت را هم با پنج متن هدیه کنیم.
خیلی دوست داشتم که اگر نمی توانیم لوگوی ِ چارقد را تغییر دهیم یا برداریم یا حتی چهره را شاداب کنیم حداقل به لوگوی چارقد ِ روزهای اول نزدیک کنیم …
…
«دیوار زیاد ساختهایم، پُل کم!»
گفت و گو با کسی که «کلمه» ها را می شناسد و قدر و قیمت تک تک شان را می داند گرچه سخت ولی شیرین است. سخت چون ممکن است کلمه هایت را بشمرد و چشم غره برود؛ سخت چون ممکن است از بعضی سؤال هایت صرف نظر کند و شیرین چون بیانش شیواست چون کلمه های تازه دارد.
با «کورش علیانی» -این نامِ آشنایی که در شناسنامهی تعداد زیادی از کتاب های دفاع مقدس دیده ایم -به گفتگو نشستیم . از جنگ گفتیم و از یادگارهایش، از نوشتن برای جنگ، از کوتاه نویسی، از کتاب ها و فیلم ها و اینترنت، از تصویر زنان در آن روزهای عشق و آتش و خون، از نسل جوان امروز که کودکی اش با جنگ همراه بود، از آدم های خسته، از چراغ روشن و یک لیوان آب ِ خنک …
سید حسن گفته بود «زن ها افتخار مقاومتاند»
از دختران فعال مقاومت لبنان بشمار میرود اما ساکن آمریکاست. رقیه شمسالدین ۲۱ ساله و اصالتا هم اهل جنوب لبنان و بزرگ شده آمریکاست. در حال حاضر نیز دانشجوی سال آخر دانشگاه در دو رشته علوم سیاسی/ حقوق و روزنامهنگاریست.
به عنوان فعال حقوق بشر و وکیل جنایات بین الملل فعالیت دارد و باز امیدوارست در جاهایی مثل عراق و افغانستان و فلسطین اشغالی نیز کار کند و تا آنجا که میتواند علیه امپریالیسم اشغالگر بنویسد، به خانواده ها کمک برساند و با استفاده از تحصیلاتش در پروژه های سازمان های حقوق بشر همکاری کند تا شاید از این طریق بتواند زندگی را برای دیگران بهتر کند.
لزوم تشکیل دانشکدهی حجاب
یک:
بدم نمیآید که به مسائل خیلی مهم دیگر از جمله جام جهانی، تحریم علیه ایران، دانشگاه آزاد و حاشیههای جنجالی آن و هزار حرف و حدیث خانهی ملت بپردازم اما خب مجله اختصاصیست و دست و پا را میبندد. برای همین مضمونهای بکر در ذهنم را صرف همین بحث میکنم و میگویم «لزوم تشکیل دانشکدهی حجاب»./p>
با اینکه معتقدم «رحمالله من عرف قدره» اما حرف، حرف میآورد و بحثی هم این وسط گرم میشود دیگر.
با تعجب به عنوان نگاه نکنید. حقم دهید وقتی میبینم اینهمه حرکتهای مجزا برای حجاب از هر نهاد و فرد و مجله و خبرگزاریای شکل میگیرد بدون نظمدهی و ارتباط با هم. فقط برای اینکه جای خالیای را پر کنند بدون اینکه اهمیت بدهند این جای خالی با گزینهی «هیچکدام» پر شود
و براحتی کتابهایی با نام «نه روسری نه تو سری، مملکت دوست پسری» و مقالات فراوانی قلم شوند و بیرون بیایند اما اینجا امروز خبری را از زبان مسئولی در مورد طرحی بنام «ح ج ا ب» بزنند و فردا هم که نه، دو هفتهی بعدش یادشان بیفتد که باید تکذیبش کنند. من فکر کردم فقط ما شاعرها در کار انکار و تکذیبیم اما گویا نسبی بودن دنیا خیلی فراگیر است.
پشت صحنهی جنبش وبلاگی راز گل یاس
جمعی از وبلاگنویسان و فعالان سایبری شرکتکننده در خروش وبلاگی حامیان عفاف و حجاب، با همکاری شبکه وبلاگی مجاهدان مجازی، جبهه وبلاگی غدیر، و جنبش وبلاگی «حیا»، جنبش وبلاگی «راز گل یاس» را به اتمام رساندند. اینان معتقدند پدیدهٔ بیحجابی و بیبندوباری ماحصل یک سال و دو سال و حتی پنج سال و ده سال اخیر نیست؛ بلکه پدیدهای است که از ابتدای استقرار انقلاب اسلامی وجود داشته و بخش مهمی از آن معلول تزریق تفکر اشرافیتطلبی و رفاهزدگی در دوره پس از پایان جنگ تحمیلی و بخشی نیز ناشی از تلقی نادرست و برداشت ناصحیح از واژه مقدس «آزادی» است. در همین راستا گفتگویی داشتهام با خانم زهرا هدایتی دبیر جنبش وبلاگی «راز گل یاس»؛ و شاید بهتر باشد بگویم نویسندهٔ وبلاگ «جنجال یک سکوت». با هم میشنویم از چگونگی تکامل و شروع این جنبش.
از لباس محلی تا فمنیستهای رادیکال
این گفتگو قرار نیست در مورد چرایی، چیستی، اخلاقی بودن یا نبودن، درست بودن یا نبودن اقدامات دولت در مورد حجاب و کیفیت و کمیت حجاب بحث کند؛ بلکه مسألهٔ اصلی این گفتگو،«چگونگی نهادینهسازی حجاب در بین دختران» است. ما این عنوان را با آقای افروغ، رییس کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم درمیان گذاشتیم. چهره و نام ایشان، برای همه آشناست؛ برای من هم. اما این گفتگو باعث شد تا تصویر جامعتر و متفاوتتری از او در ذهنم ترسیم شود.
مهربانی این استاد حتی در لابهلای کتابهای کتابخانهٔ روستایی که در دست تدوین دارند نیز پررنگ است. برای تمام حوصلهای که در این گفتگو خرج کردند مجددا سپاسگذاری میکنم.
«حال مقنعههای دختران بد است این روزها»
این چند خط تقدیم به مقنعههایی که بنابر حسب شرائط و ضوابط به بعضی سَرها سنگینی میکنند.
حال مقنعههای دختران بد است اینروزها! هر کسی دارد طرح حجاب و عفاف را بهانه میکند و نقدی روی بیحجابی و بدحجابی میزند تا برای دلخوشی فرهنگیاش مقنعه را به سر بچسباند. معیار حضور، مقنعه شده است.
حال مقنعه های دختران بد است اینروزها؛ حتی نخواستهایم کمی از طرحها و ایدههای تولیدکنندگان پوشاکمان بهره ببریم و یا تشویقشان کنیم تا به جای مقنعههای مشکی، شاهد چارقدهای رنگی و مناسب هم باشیم. علل را رها کرده ایم و چسبیده ایم به حل نتایج بی توجهی به آن علل. فقط بلدیم به جوان هایمان بگوییم «نکن» ، «نرو» ، «نبین» … و اصلا هم به این فکر نیستیم که یک کاری بکنیم.