برای تو می نویسم …
برای انتظار غریبت
برای شانه های نحیفت
برای تک تک بغض واژههای اسیرت
برای تو می نویسم …
که مظلومیتت سر به فلک کشیده
تنهایی ات به آسمان پناه برده
غربتت در بیکرانگی هزاروصدوهفتاد ساله تداوم یافته
و بی یارو یاوری ات حتی به سیصدوسیزده نفر هم نرسیده است
برای تو می نویسم …
که زمین در آرزوی وصالت است
آسمان هم آغوش کلامت
و زمانه چشم به راهت
برای تو می نویسم …
که مصحف نوری و شأن نزول « وَ نُرِیدُ اَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ استُضعِفُوا فیِ الاَرضِ وَ نَجعَلَهُم اَئِمَّهً وَ نَجعَلَهُمُ الوَارِثِینَ »
وارث زمین
صاحب لوای عدالت
وعده ضمانت شده الهی
به یقین که « بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیرٌ لَّکُم اِن کُنتُم مُّؤمِنِینَ » تنها استعاره ای به وجود توست
برای تو می نویسم …
موسای دل به دریا زده
مسیحای اعجازگر
یوسف پرده نشین
عزیز اقلیم وجود
چقدر « یَااَیُّهَا العَزِیزُ مَسَّنَا وَ اَهلَنَا الضُّرُّ وَ جِئنَا بِبِضَاعَهٍ مُّزجَاهٍ فَاَوفِ لَنَا الکَیلَ وَ تَصَدَّق عَلَینَا » بخوانیم ؟
تصدقی کن
این جان تهی شده از زندگانی را
پر کن از عشق مایه های انتظار
و این چشمهای فریب خورده دنیا را
سیراب دیدارت کن
برای تو می نویسم …
خورشید گمشده در بین ابرهای غفلت ما
ترجیع بند شیدایی
آیه تطهیر
به حق که بعد از رسول مهربانی تو یگانه رحمه العالمین نامیده شده ای
رحمت واسعه خداوندی و پناه خلق
نظارتگر شجره طوبی و سدره المنتهی
برای تو می نویسم …
که از تبار یاسینی و از جنس دلدادگی
فرزند نورهای شکوفایی و عزیزترین یکتاپرستان
میثاق انتظاری و اندوه غروب آدینه های فراق
برای تو می نویسم …
برای تو …