خط قرمزها را شما تعیین می‌کنید!

اغلب مردها طوری هستند که حد و حدود رابطه‌شان با خانم‌ها را خود ماها باید مشخص کنیم. خیلی‌شان اگر دست خودشان باشد، رابطه را بی‌حد و مرز تصور می‌کنند.

برخورد ما، حرف زدن ما و رفتار خود ماست که به آن‌ها نشان می‌دهد چطوری باید با ما رفتار کنند و تا کجا اجازهٔ پسرخاله شدن دارند. این برخورد و رفتار که می‌گویم، از نحوهٔ راه رفتن و لباس پوشیدن‌مان تا حرف زدن و کلمه‌هایی که استفاده می‌کنیم و نگاه‌ها و لبخندهای‌مان؛ همه را شامل می‌شود.

ادامه خط قرمزها را شما تعیین می‌کنید!

حجاب؛ افزایش التهاب، یا توسعه عفاف؟

خداوند متعال هنگامیکه زن را آفرید در وجودش عاطفه‌ای نهاد تا بواسطه وجود آن بستری فراهم شود تا نسل‌ها در دامانش پرورش یابند و این زن در سایه‌سار حجاب و عفاف، تعلیم عاطفه و محبت و عشق و وفاداری دهد تا در نهایت زمینه دست‌یابی جوامع به تکامل فراهم شود.

اما غرب این حجاب را از زن می‌گیرد تا او به شکل کالایی درآید بازیچه دستش و حتی قابل خرید و فروش و دیگر از این زن نمی‌توان توقع انتقال عاطفه داشت و این زن نه تنها نمی‌تواند جامعه را در رسیدن به تکامل یاری کند که بستر افول خود و جامعه را نیز به‌تدریج فراهم می‌آورد.

ادامه حجاب؛ افزایش التهاب، یا توسعه عفاف؟

دار و دسته

خدا را شکر توی این زمانه‌ای که می‌گویند ا ِ ند زمانهاست و خیلی مدرن است، بین این آدمهای خسته و بی‌حوصله از بازی تکراری و بی‌پایان مادیگری و وسط این پروژه‌ی شکست‌خورده‌ی نجات آدمیزاد با مادیات، من یکی مسلمانم.

یکی از همانهایی که آدمهای متجدد و متمدن دور و برش، عقب‌افتاده می‌دانندش و از او فاصله می‌گیرند مبادا زیر برقع‌ش بمب اتم باشد یا عامل انتشار یک بیماری خطرناک دیگر مثل ایدز؛ آخر اینکه ایدز اصلش از ممالک ما مسلمانها بوده ثابت شده؛ حتی توی تکست‌ها هم آمده، پس دیگر اظهر من‌الشمس است؛ خدا را شکر که شیعه‌ام.

ادامه دار و دسته

مهمان چارقد؛ به صرف پیراشکی گوشت

ناهار ندارید الان؟ در خانه دانشجویی نشسته‌اید و دلتان برای دست‌پخت مادرتان تنگ شده؟ خب اینکه کاری ندارد. همین الان بلند شوید و آستین‌هایتان را بالا بزنید و آماده شوید تا به شما بگویم برای ناهار چه کار کنید. هیچ کاری هم ندارد. تازه خیلی هم خوشمزه است.

اول اینها را آماده کنید؛ پیاز خرد شده دو عدد، سیب‌زمینی پخته شده و خردشده سه عدد متوسط، گوشت چرخ کرده به اندازه یک بشقاب میوه‌خوری، فلفل دلمه‌ای خرد شده یک عدد بزرگ، قارچ خوشگل خرد شده یک بشقاب میوه‌خوری، روغن سرخ‌کردنی به مقداری که بس‌تان است، رب‌گوجه و سس‌گوجه هم اگر دارید، بگذارید کنار بقیه مواد.

ادامه مهمان چارقد؛ به صرف پیراشکی گوشت

دختر روستایی؛ سوگلی ناصرالدین‌شاه

انیس‌الدوله را که به خاطر می‌آوری، همان دختر روستایی که سوگلی ناصرالدین شاه شد، آداب درباری را آموخت و تبدیل به زنی بی‌رقیب در دربار شاه قاجار گشت. او اولین بانویی بود که به اروپا سفر کرد. حضور فعالانه این زن در تمام امور جاری در زمان خودش باعث حیرت می‌شد. این اهمیت تا بدان‌جا می‌باشد که نمی‌توان از آن چشم‌پوشی کرد. بنابراین بار دیگر دفتر زندگی او را ورق می‌زنیم تا با زندگیش بیشتر آشنا شویم…

یکی از خصوصیات بارز انیس‌الدوله اخلاق نیکویش بود که او را فوق‌العاده جذاب کرده بود و به عقیده بسیاری از تاریخ‌نویسان من‌جمله تاج‌السلطنه و اعتماد‌السلطنه خوش‌خلقی و هوش سرشار موجب شده بود وی نقش ملکه ایران را ایفا کند.

متانت و وقار وی از جمله خصوصیاتی بود که حتی مستشرقین روی آن انگشت گذاشته‌اند؛ بنجامین در رابطه با این بانو می‌گوید. گرچه نمی‌توان او را فوق‌العاده زیبا دانست ولی به‌طوری که گفته می‌شود چهره دوست‌داشتنی و جذابی دارد و از رفتاری موقرانه و متین و هوش سرشاری برخوردار است.

ادامه دختر روستایی؛ سوگلی ناصرالدین‌شاه

دخترک بیروتی، مرد ایرانی

دخترک بیروتی حجاب درستی نداشت اما دعوت شد که در مدرسه صنعتی جبل عامل، معلمی کند. دخترک بیروتی حجاب خوبی نداشت اما شعرهای زیبایی می‌سرود برای اهل‌بیت… معرفت، بالاتر از هر چیزی است. دخترک بیروتی قبیله‌اش پر و پیمان بود اما تنهایی‌اش محتاج مردی بود از جنس باور و ایمان. دخترک بیروتی از پشت شیشه هواپیما سعی می‌کرد از میان باران مدیترانه‌ای خاطرات دورش از بیروت را ببنید.

ادامه دخترک بیروتی، مرد ایرانی

تحقیرت می‌کنم چون صلاحت را می‌خواهم!

راستش مانتوی دوستم کمی کوتاه بود اما ظاهرمان اصلا شبیه چیزی نبود‌ که آن خانم داشت سرزنشش می‌کرد. صورت‌های بدون آرایش و موهایی که اندکی از زیر مقنعه بیرون زده بود؛ نشان می‌داد که حداکثر سنمان ۱۵ – ۱۴ سال است. اتوبوس مسیر منتهی به حرم برخلاف همیشه تقریبا خلوت بود و غیر از من و دوستم که نزدیک درب ایستاده بودیم، همه روی صندلی نشسته بودند و همین باعث شده بود که بیشتر توی چشم باشیم.

داشتیم در گوش هم پچ پچ می‌کردیم و آرام می‌خندیدیم که یکهو خانم نسبتا مسنی که روی صندلیِ در، نزدیکی ما نشسته بود، با صدای بلند شروع کرد به ایراد گرفتن از پوشش‌مان. حسابی جا خورده بودیم. اولش سعی کردیم به روی خودمان نیاوریم اما آن خانم صدایش را بلندتر کرده بود و یکی دو نفر دیگر هم داشتند همراهی اش می کردند .

ادامه تحقیرت می‌کنم چون صلاحت را می‌خواهم!

مهمان چارقد؛ به صرف کیک شکلاتی

به‌ رسم اینکه نویسنده‌ی چارقد به‌حسابم می‌آورند و پیشنهاد نوشتن دستور غذای این هفته را به من دادند، خواستم با کیک شکلاتی دهنتان را شیرین کنید. چون کیکی است که بسیار آسان درست می‌شود و بسیار هم خوشمزه است؛ البته به نظر من. کیکهای شکلاتی که قبل از یاد گرفتن این کیک خورده بودم با پودر کاکائو پخته می‌شدند و خیلی طعم جالبی نداشتند. اما این کیک طعمش واقعا طعم شکلات است.

تنها مشکلش اینست که شاید پیدا کردن شکلات مناسب برای کیک در ایران کمی سخت باشد. من برای این کیک یا از شکلات دسر نستله استفاده می‌کنم یا شکلاتهای ارزانتری که مناسب دسر هستند و نمی‌دانم چه شکلاتی را در ایران می‌شود جایگزینش کرد.

ادامه مهمان چارقد؛ به صرف کیک شکلاتی

احساسی گم شده از شغلی ظاهرا مردانه

ساعت ۱۴ یک روز آفتابی در میدان امام به دنبال سوژه موردنظر بودیم. از همکارانش سراغش را گرفتیم؛ ظاهرا در مسیر پامنار بود. بعد از نیم ساعت انتظار خانم یثربی با ون نقره‌ایش به اول خط رسید. برای این گفتگو ۴ بار مسیر میدان امام تا پامنار را رفتیم و آمدیم. خواستیم درباره شروع کار و دغدغه‌های شغلی‌اش بپرسیم. می‌شد از نگاه خسته‌اش حرفهای زیادی را خواند. …

ادامه احساسی گم شده از شغلی ظاهرا مردانه

نه؛ نمی‌شود از زینب نگفت

نمی‌توان از فاطمه (س) گفت و از زینب (س) نگفت؛ مگر می‌شود دو نور را از هم جدا کرد؟ دو نوری که تاریخ را زیر و رو کرده‌اند و هزار و چهارصد سال پیش، تعالیم امروزی فمینیسم را به تمسخر گرفته‌اند و مردانه از کیان زنانه بودن خود دفاع کرده‌اند؛ آنهم دفاعی بس جانانه و دلیرانه و تاریخ‌ساز…

نمی‌توان از زینب (س) گفت و از حسین (ع) نگفت؛ مگر می‌شود دو نور را از هم جدا کرد؟ دو نوری که خود تمام تاریخ هستند و در زمانه‌ای که زنان در پرده غفلت و جهالت به سر می‌بردند و از جغرافیای انسانی حذف شده بودند، مفهوم عشق خانوادگی و رابطه خواهر – برادر را به زیبا‌ترین شکل ممکن به تصویر کشیدند و یادگاری گذاشتند برای همه خواهر و برادرهای تاریخ؛

ادامه نه؛ نمی‌شود از زینب نگفت

رنج دختران شیعه، از زهرا تا آیات

برای آیات‌القرمزی، دختر مظلوم بحرین

این آیه‌ها که برزبان تو جاری‌ست
نه فریاد خشم است
نه شعر سکوت
لختی غیرت
لختی اشک
مادر! این‌همه رنج، از درد زاده شدن است؟
از سودای شیعه ماندن؟
از زبان سرخی است که بر نیزه اذان گفت؟
مادر! این سرزمین نامش کربلاست ..؟

بحرین، مدینه ثانی
در پیاده‌روهای سنگ‌فرش ات
رودی از اشک مادرم جاری است
اُف بر تو…
در کوچه‌های تو، زهرا دوباره سیلی خورد
در کوچه‌های ات آفتابی بود که تیره شد
اذا الشمس کوّرت….
آه
ماه‌پاره برادرم،
دو تکه گشت
انشقت‌القمر… [۱]

بحرین ِ هرروز کربلا،
برای سربُریدن شیعه
به بهانه آب احتیاجی نیست
این رنج دختران شیعه است
بی‌برادر، بی‌همسر ، بی‌پدر ، یا ولدی …
هنوز هم مظلومیت دخترانِ شیعه
از فاطمه تا زینب…
از زینب تا رقیه…
از رقیه تا آیات … [۲]

آه شیخ…[۳]
من شعر را بستر خود ساخته‌ام
به جای خاک گور…
غزلی عاشقانه گفته‌ام،
برای سنگ مزارم…
حتی اگر گمنام بمیرم…
یا مانند مادرم بدون مزار… [۴]

آه شیخ
در میدان “اللولوء”،
که مانند خانه مادرم با خاک یکسانش کردی…
در عظمتت شعری سروده‌ام…!
و هجوی طنزگونه نثار تو کرده‌ام…
برای روزی که تاریخ تو را جستجو می‌کند،
در کتابچه سرگذشتش
یا حتی در گوگل…
شعر من تورا لگدمال خواهد کرد
حتی وقتی زیر شکنجه دژخیمانت
قصیده‌ای میخوانم برای آزادی
غزلی برای سرخ مردن
نام من آیات است…

ای ملعون …
منامه،
مسجد‌النبی زیاد دارد[۵]
و فاطمه .. که نام تمام مادران من است…
و عشقی که، زمین بخورد و سیلی…
و باز برخیزد و باز سیلی…
و باز هم حکایت در و دیوار…
در کوچه‌های امروز تو
می‌شود باطوم، می‌شود شکنجه، می‌شود شلاق
می‌شود تن پاره و سوخته من
اما هنوز من هستم…

به خلیج فارس…
به پایگاه ناوگان پنجم آمریکا
به سرزمین ۸۵ درصدی من[۶]
خوش آمدید
برادران سعودی
میراث‌خوران خلیفه ثانی
برادران عزیزِ قنفض[۷] و شمر
من قربانی‌ام
اگرچه دخترم، اما
اسماعیلم برای قربانگاه شما
بحرین،…

 

———————-

[۱] اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ، قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت…!

[۲] «آیات حسن یوسف القرمزی»، شاعره مبارز بحرینی که بدست جلادان سعودی ربوده شد

[۳] شیخ حمد بن عیسی آل خلیفه، دیکتاتور سفاک و پادشاه دست نشانده سعودی ها در بحرین

[۴] اشاره به قبر گمنام حضرت زهرا(س) و مفقود الاثر بودن آیات القرمزی

[۵] طبق گزارش خبرگزاری ها حداقل ۵۰ حسینیه و مسجد توسط نیروهای وهابی در بحرین تخریب شده است.

[۶] جمعیت شیعیان در بحرین اکثریت ۸۵ درصدی است. و سنی مذهب ها عمدتا از عربستان،پاکستان و کشورهای دیگر به این سرزمین آورده شده اند

[۷] ضارب ملعون حضرت زهرا (س)

مهمان چارقد، به صرف خورش فسنجان

یک دوست دارم که اسمش نسیم است. فکر می‌کند فقط خودش کدبانو است چون تاکنون چیزی از هنرنمایی‌های من ندیده است. دلم می‌خواهد نسیم این ستون را ببیند و فکر نکند اگر آمد خانه ما گرسنه می‌ماند.

فسنجان را انتخاب کردم چون در انتخاب غذا، اسم اهمیت زیادی دارد. همان‌طور که از اسمش برمی‌آید؛ فسنجان غذای خوبی است. یعنی برای نشان دادن کدبانوگری حرف ندارد. البته قابل ذکر اینکه غذای خاص است؛ مثلاً قورمه‌سبزی را اکثراً دوست دارند اما برای مهمانی که از روحیاتش خبر ندارید؛ این غذا را با احتیاط بپزید چون هم ترش و شیرین، هم چسبناک است! بعضی گمان می‌کنند پختن فسنجان سخت است اما قول می‌دهم از گودر صفر کردن با اینترنت هوشمند آسان‌تر باشد. امتحان کنید.

ادامه مهمان چارقد، به صرف خورش فسنجان

از حرم تا سنت‌پتر باسیلیکا

یکی به چپ خم شده، دیگری به راست. آن یکی هم با فرکانس ثابت هر سه ثانیه، یکبار به چب می‌افتد و دفعه‌ی بعد هم به راست، گردنهای فلک زده‌ی بچه‌های سه چهار ساله‌ای را می‌گویم که مادرانشان آمده‌اند زیارت.

یکی به چپ شوت می‌شود آن یکی هم به راست، لنگه کفشهایی را می‌گویم که من مسئول نگه‌داریشان شده‌ام تا صاحبانشان بروند زیارت.

یکی آخرین قیمت سکه را می‌پرسد، آن یکی هم دستور پخت میرزا قاسمی. یکی دیگر نیز آدرس فلان مرکز خرید، موضوع صحبت خانوم‌هایی را می‌گویم که آمده‌اند زیارت.

ادامه از حرم تا سنت‌پتر باسیلیکا

جاذبه‌هایت را زیبا بپوشان

می‌گویند پیغمبر حتی روی سفرایی که پیش‌شان می‌آمدند هم حساس بودند و می‌گفتند سعی کنید سفیران خوش‌رو و خوش‌چهره بفرستید. برای اینکه ظاهر آدم‌ها، طرز پوشش‌شان روی طرف مقابل تأثیر می‌گذارد. از جنبهٔ تبلیغ اسلامی‌اش که بگذریم، خوب پوشیدن احساس خوبی در طرف مقابل ایجاد می‌کند.

خب تا اینجا همه موافق زیبایی هستند. از اینجا به بعد که بحث می‌رسد به زیبایی در پوشش خانم‌ها، آدم‌ها چند دسته می‌شوند. اینجاست که مخالفین زیبایی در حجاب، از ممنوعیت جذاب بودن پوشش برای زنان در اسلام می‌گوید و آن‌ها را نهی می‌کند.

ادامه جاذبه‌هایت را زیبا بپوشان

درد دین

یکی به چپ خم شده، دیگری به راست. آن یکی هم با فرکانس ثابت هر سه ثانیه، یکبار به چب می‌افتد و دفعه‌ی بعد هم به راست، گردنهای فلک زده‌ی بچه‌های سه چهار ساله‌ای را می‌گویم که مادرانشان آمده‌اند زیارت.

یکی به چپ شوت می‌شود آن یکی هم به راست، لنگه کفشهایی را می‌گویم که من مسئول نگه‌داریشان شده‌ام تا صاحبانشان بروند زیارت.

ادامه درد دین