[ms 2]
رضاشاه در ۱۷ آذر ۱۳۱۴ با حضور در مراسم افتتاح دانشسرای مقدماتی نوبنیاد تهران به همراه ملکه و دخترانش بدون حجاب، آغاز تحولی نوین را اعلام نمود. تحولی که به کشف حجاب شهرت پیدا کرد و اینگونه در تاریخ نقش بست.
بر اساس اسناد تاریخی اولین نشانههای بروز و ظهور کشف حجاب و حذف پوشش از سر زنان، به دربار حکام قاجار بازمیگردد. ناصرالدینشاه پس از مسافرتهای خود به اروپا و آشنایی با فرهنگ غربی تمایل به تغییر حجاب بانوان پیدا کرد، به گونهای که زنان اندرونی خود را به لباسهای اروپایی آراست. بدین ترتیب افکار تغییر و حذف پوشش به مطبوعات آن زمان راه یافت و آنان به ترویج این موضوع پرداختند. ولی به علت پایبندی به اصول و عدم مقبولیت این کار بین مردم، رواج آن به دربار شاه محدود شد و موضوعی نبود که به گونهای جدی مطرح و تبدیل به رویهای عمومی شود.
رضاشاه معتقد بود کشف حجاب برابر با امکان بروز استعداد و لیاقت ذاتی زن است. کشف و رفع حجاب مساوی با تربیت و تجدد نسوان پنداشته میشد. از طرف دیگر هدف از این کار در بخشنامه ابلاغ شده به دستگاههای اجرایی اینگونه ذکر شده بود: «طبقه نسوان کشور ما که مادران رجال فردا هستند، مانند زنان سایر ممالک متمونه- از برکات علم و دانش و تمدن و تربیت برخوردار شوند.»
[ms 1]
وی به منظور ایجاد تغییر رویه در جامعه و تغییر اعتقادات مردم دست به اعمال سیاستهایی زد؛ سیاستهایی که در بین سالهای ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۴ اعمال شد و در آخر به کشف حجاب منتهی شد. تصویب قانون «اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه» در پارلمان در تاریخ ۱۳۰۷ و اجرای آن از همان تاریخ، به گونهای که مردان از هر طبقه و صنفی مجبور به پیروی از این قانون بودند. پس از این رویداد یکی از زنان پهلوی بدون حجاب با حضور در حرم حضرت معصومه مورد انتقاد شیخ محمد تقی بافقی قرار میگیرد.
به موجب این قانون علما و روحانیون نیز میبایست از آن پیروی نموده و به جز عدهی کمی از علمای متنفذ، باقی روحانیون و طلاب، اجازه استفاده از لباس روحانیت را در انظار عمومی نداشتند، به گونهای که نیروهای انتظامی موظف به برخوردهایی با عدهای از این صنف پرداختند.
رضاشاه پس از سفر به ترکیه و مشاهده وضعیت ترکیه و تغییرات و اصلاحات اتخاذ شده از سوی آتاترک، عزم خود را برای پیادهسازی سیاست حذف حجاب زنان جزم کرد (به گونهای که مخبرالسلطنه رفع حجاب را سوغات ترکیه به رضاشاه میداند)، و موضوع را با وزیر فرهنگ و معارف خود علیاصغر حکمت در میان گذاشت و از وی برنامهای برای رسیدن بدین منظور میخواهد. بدین منظور برنامه مبارزه با حجاب بر چهار محور تدوین میشود:
[ms 0]
الف- اداره مدرسههای ابتدایی تا سال چهارم به صورت مختلط توسط زنان.
ب- انتشار یک سلسله مقالات به نظم و نثر که همه به زبان پند و اندرز و انتقاد از عادات معمولی نقاب و حجاب سخن میگفت. در این بین افرادی چون پروین اعتصامی در این عصر و در دفاع از کشف حجاب رضاشاهی شعر گفتهاند. البته شعرایی چون میرزاده عشقی و ایرج میرزا نیز که جز شاعران مشروطهخواه و ضد رضاخان بودند، اشعاری پیرامون نکوهش حجاب دارند که مربوط به قبل از موضوع کشف حجاب هستند.
[پروین اعتصامی: چشم و دل را پرده میبایست اما از عفاف. چادر پوسیده بنیان مسلمانی نیست.
میرزاده عشقی: تا که این زن کفن سر برده نیمی از ملت ایران مرده]
ج- تشکیل تدریجی مجالس جشن و خطابه و حضور دختران به صورت بیحجاب و همچنین حضور رجال محترم در این مراسمها به منظور آشنایی هر چه بیشتر با فرهنگ جدید
د- ایجاد کانون بانوان در تاریخ ۲۲ شهریور ۱۳۱۴ به ریاست اشرف پهلوی
صاحب منصبان حکومتی موظف بودند که به همراه همسرانشان بدون رعایت حجاب در مجالس عمومی حضور به هم رسانند. به گونهای که عدم حضور آنان بدون همسران بدون حجابشان منجر به جریمه و اخراج در ردههای پایین و ثبت در پرونده برای ردههای بالاتر میشده است.
از دیگر سو مبارزه با حجاب که از در ۱۳۱۵ شکلی عملی به خود گرفته بود، علاوه بر جنبه تبلیغی، جنبه تحکمی نیز داشت. ماموران نظامی با زنان با حجاب برخورد کرده و حجاب از سر آنان به در میکردند.
برخورد مردم با این پدیده نسبت به سطح اجتماعی و اقتصادی و نوع تفکرات آنان متفاوت بود. زنان اشراف و دربار و حکومتیان و منتصبان به آنان با کمال میل این موضوع را پذیرفته بودند و عموما سعی در ترویج آن داشتند. (اشاره به تشکیل کانون بانوان). اما زنان طبقه سنتی و مذهبی خود را در مضیقه میدیدند. این زنان حضور خود را در اجتماع به حداقل کاهش دادند، بهگونهای که بعضی از آنان مبادرت به خارج کردن دخترانشان از مدرسههای تحصیلشان نمودند.
برخورد علما با حکومت بر سر مسائل پوشش به ۱۳۰۷ و هنگامه تصویب قانون اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه» باز میگردد که در زمان کشف حجاب اوج گرفت. در مشهد به مناسبت اعتراض به تغییر لباس در سال ۱۳۱۴، درست چند ماه. قبل از واقعه کشف حجاب علما و مردم در مسجد گوهر شاد جمع شدند، ولی قوای نظامی مشهد به دستور رضاشاه اقدام به سرکوبی شدید آنان نمود. درواقع سرکوب گوهر شاد نمادی شد برای رژیمی که علم جنگ با اسلام را برداشته و برای سرکوب، قشونکشی میکند.