آخرین روزهای مهمانی

خدای خوبم سلام

این منم بنده ی حقیرت، دلم گرفته! می خواهم با تو حرف بزنم، از تکیه بر کلمات خوشم نمی‌آید، دوست دارم با زبان دل با تو حرف بزنم، با تویی که با تویی که می‌دانم همین نزدیکی‌ها هستی. از من به خودم نزدیکتر. « فانّی قریبٌ مِن حَبل الوَرید… » خدایا نمی دانم چرا بعضی وقت ها در دوردست ها دنبالت می‌گردم؟! جاهایی که دسترسی به آن‌ها سخت و گاهی محال است، مثلا در آسمان‌ها یا در کعبه!

اما کاش می‌فهمیدم که تو همین جا هستی، در قلب و روح و وجودم، در نگاه من به هر گوشه‌ی خلقتت. فقط کافی است قدری در تکاپو باشم برای درک کردنت!

خدای مهربان من، نمی‌گویم نگاهم کن، نمی‌گویم به حرفهایم گوش بده، زیرا می‌دانم که همیشه نگاهم می‌کنی و از همه‌ی حرفهای ناگفته‌ام خبر داری،

«هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر – عمری گرفته ای مبادا رها کنی!»

ادامه آخرین روزهای مهمانی

زنده باد مهر

همیشه در آغاز هر کاری ترسی مبهم نهفته است؛ ترس از شروع، و شروع کاری که انگار با تمام تصوّرات قبلی ات از آن، باز هم نسبت به آن ناشناخته ای. دشواری مسیر و حوادث غیر قابل پیش بینی تو را در بدو ورود دچار تردیدی مضاعف می نماید، امّا سرنوشت انسان تماماً آغاز و پایان همین کارهاست.

هر پایانی آغازی دارد و هر آغازی سرانجام به سرنوشت محتوم پایان یافتن می رسد. تنها آنچه تو را در این دریای موّاج آرامش می بخشد، تکیه بر منبع لایزال انرژی است، او که مهربان است و خیرخواه. تو را می بیند و در لحظه تو را در آغوش می گیرد برای آنکه نرمال زندگیت دستخوش خطوط خشن و دردهای مهلک نگردد.

مهرماه یادآور بسیاری از آغازهاست…

– یادآور شروع پاییز، شروع خزان درختان، برگ ریزان، برای بعضی شروع دلتنگی هاست… برای من امّا شروع پاییز همیشه شروع لذّت بخش ترین فصل خداست! «پادشاه فصل ها پاییز…!»

– مهرماه یادآور آغاز دوباره ی سال تحصیلی است، شروع دوباره ی تپش های کودکانه ی قلب دبستانی ها برای سر موقع رسیدن به کلاس، آغاز دوباره ی نوشتن «کار در کلاس» ها در منزل برای راهنمایی ها، آغاز دوباره ی اشتیاق وصف نشدنی دبیرستانی ها برای شیطنت سر زنگ جغرافی، آغاز شب زنده داری های مفید! و دو دره کردن کلاس ۸ صبح برای دانشجوها…

ولی برای هر کدام از ما، مهر می تواند «شروع» های دیگری را هم یادآور باشد. شاید هم چند سال بعد قرار است که مهرماه برای تو «آغاز» جدیدی بیافریند.

چه اهمیّت دارد،« شروع» هایی که از آن حرف زدیم؟ شاید «چگونه شروع کردن» است! «چگونه دیدن» و «چگونه ادامه دادن» و «چگونه به پایان رسیدن» است که باعث می شود وقتی پس از چند سال «شروع» هایت را مرور کردی، لپ هایت از رضایت گل بیندازد و چشم هایت از شادی برق بزند و بگویی: زنده باد مهر، ماه خوب خدا…

فاین تذهبون

باید تاسف خورد در زمانی زندگی می‌کنیم که هر روز شاهد پیشرفت و دست‌یابی به یک اختراع مدرن برای آسان‌تر زندگی کردن بشر مخصوصابانوان هستیم اما در کنار آن چشمهای نگران و منتظر کمک در جاهایی از این کره خاکیدیده می‌شوند که استمداد و یاری می جوید چرا که حقوق و جانشان تهدید گردیده است. آیا هنوز این باور در منشور حقوق بشر معنی نشده است که عده‌ای برای به دست گرفتن زمام امور و در مالکیت در آوردن ثروت دیگران نباید اینگونه وحشیانه نسل‌کشی و براندازی کنند آیا از سر گذشت گذشتگان خود پند نگرفته‌اند. و کجاست منادیان حق و عدالتی که در جلسات سفارشی و فرمایشی اربابان استعمارگر؛ دم از حق و عدل و بسط عدالت می‌دهند؟ کجایند آنهایی که تا یک نفر از عیادی خود در امر جاسوسی دستگیر می‌شود دم از زیر پا گذاشته شدن حقوق بشر می‌زنند و دنیا را خبر کرده که ایشان را از بند برهانند؟

ادامه فاین تذهبون

فرزند صلح

– فکر می کنم عکس اوّلین شهیدی که دیدم، عکس شوهرخاله ی شهیدم بود. همان چهره ی پر ابّهت که با لبخندی از سر رضایت و سربلندی از بین لاله های قرمز درون قاب عکس به دوروبری ها نگاه می‌کرد.

– مادرم گاهی از بمباران ها و پناه گرفتن ها تعریف می کرد. گاهی از خاله ام و حکایت یتیمی فرزندانش می گفت. (قصّه ای که هیچگاه از زبان خاله ام نشنیدم.) و اغلب با نگاهی که معنیش را نمی فهمیدم، می گفت: «تو امّا دخترم، فرزند صلحی!» من درست ۳ ماه و ۳ روز بعد از نوشاندن جام زهر! متولّد شده بودم. من فقط می‌شنیدم و نمی‌دانستم این جام زهر یعنی چه؟!

– گذشت… بعدها یادمان دادند که نماد شهید گل لاله است. معلّممان لاله ای کشید و زیرش با خطّ خوش نوشت: «شهیدان زنده اند، الله اکبر…» و من فقط هر بار سعی می کردم لاله هایم را قشنگ‌تر و با آب و تاب تر و قرمزتر بکشم.

ادامه فرزند صلح

سال‌روز عشق مبارک

چارقد، سالروز ازدواج دردانه ی عالم امکان، حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها و علی‌مرتضی شیرمرد بیشه‌ی پیکار و نبرد و بزرگ مرد صحنه‌های حساس و سرنوشت ساز، را به همه‌ی خواننده‌هایش تبریک می‌گوید و آرزومند است که الگوی تمام همسران، این‌دو بزرگوار باشند.

عشق علی امروز چه منجلی است.

امروز زهرا مهمان دل علی است.

دل علی، امروز عرشی‏تر از همیشه است.

امروز علی عاشق‏تر از همیشه است.

شیداتر از همیشه است.

امروز علی لب به شعر می‏گشاید.

امروز حماسی‏ترین مرد تاریخ زبان به تغزل می‏گشاید:

«ولی الفخر بفاطم و ابیها ثم فخری برسول اللّه‏ اذ زوجنیها؛ من به فاطمه و پدرش افتخار می‏کنم. و مباهات می‏کنم به رسول خدا، هنگامی که دخترش را به ازدواج من درآورد.»

مرا دریاب

بار خدایا…

آنکس که مرا آفرید تویی…

آنکس که فرصت زندگی کردن و آدم بودن را به من داد تویی…

ذره ذره ی وجودم به فرمان توست….

هستیِ من از توست…

وجودِ من از توست…

اما…

خدایا…

چرا من این ها را فراموش می کنم؟

چرا من به همه ی این ها که اصلِ وجودشان از توست مغرور می شوم؟

آخر خدای من، تا کی غرور؟ تا کی نادانی؟ تا کی غفلت؟ تا کی گناه؟

…..

..

.

خسته ام…

نه خسته از این همه نعمت و زیبایی!

بلکه

خسته از ظواهر دنیایی…

خسته از ایمان عاریه ایی…

خسته از روزمرگی ها…

خسته از منیّت ها…

((وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ))

(و آنان را از روز حسرت بیم ده آنگاه که داوری انجام گیرد و حال آنکه آنها [اکنون] در غفلتند و سر ایمان آوردن ندارند)

سوره مبارکه مریم،آیه ۳۹

بحران طلاق در میان سربازان زن آمریکایی

گزارشی آمریکایی افشا نمود زنانی که به عنوان سرباز در ارتش آمریکا به کار گرفته شده اند، از مشکلات فراوانی از جمله طلاق رنج می برند. علّت پیدایش این بحران، مشارکت این زنان در جنگی است که تا کنون علیه عراق و افغانستان ادامه پیدا کرده است.

منابع خبری به نقل از گزارش منتشر شده در سایت «جنگجویان آمریکایی در عراق و افغانستان» بیان کردند: نسبت زنان مطلقه در ارتش آمریکا در عراق و افغانستان سه برابر نسبت سربازان مردی است که همسران خود را طلاق داده اند.

«پاول ریکوف» مدیر این سایت بیان می کند: این گزارش حقیقتا تکان دهنده است و معتقدم اغلب آمریکایی ها با شنیدن این آمار شگفت زده خواهند شد.

از سوی دیگر سخنگوی وزارت دفاع آمریکا(پنتاگون) آمار اعلام شده در این گزارش را وحشت زا توصیف کرد و گفت: این نخستین باری است که چنین آماری به گوشم می رسد.

در گزارش بیان شده: زنان، ۱۱% از سربازان ارتش آمریکا در خارج از این کشور را تشکیل می دهند. گزارش اشاره دارد بیش از ۳۰ هزار مادر آمریکایی برای خدمت در ارتش به عراق و افغانستان ارسال شده اند.

این گزارش افشا نمود حقوق سربازان زن آمریکایی ۱۰ دلار کمتر از حقوق سربازان مرد است و توضیح داد: نسبت سربازان زن فاقد منزل چهار برابر زنانی است که در ارتش خدمت نمی کنند و ۱۰% از زنان فعال در ارتش آمریکا در عراق و افغانستان مسکن ندارند در حالی که اغلب آنان دارای خانواده می باشند.

در این گزارش مطرح شده ارتش آمریکا به مادرانی که فرزند به دنیا آورده اند فقط چهار ماه مرخصی می دهد و بعد از گذشت چهار ماه باید به ارتش در مناطق جنگی ملحق شوند. گزارش منتشر شده تأکید می کند چنین فرصتی برای یک مادر نظامی اندک است و نمی تواند از کودک متولد شده به خوبی مراقبت کند.

پاییز

پائیز جاری شده

با انبوه رنگهای دنباله دارطبیعت

کنار همین روزهای رو به کوتاهی و شبهایقد کشیده زمین

حس غریبی است

مثل یک غصه طولانی

چقدر ابرها درهم رفته و گرفتهشدند

و انگار وقتی بغض آسمان ترک بر می دارد و بوسه بر خاک می زند تنها باران است که زمین را به آغوش می کشد

برگها هم حس پریشانی را تجربه میکنند

تاب ایستادگی ندارند

فرو ریخته اند

و این ترانه درد است که زیر پای من و تومی سرایند

ترانه آشفتگی

پائیز را دوست دارم شاید بخاطر همین بزرگثانیه های کوچک

بخاطر این حس و حال زمین وآسمان

شاید هم بخاطر اینکه …

روزمان مبارک

میلاد سراسر نور و سرور کریمه ی اهل بیت، عمه‌ی سادات و روح مناجات، بر همه‌ی مسلمانان جهان مبارک باد!

بالاخره روزی که در کل تقویم فقط همان روز به نام دختران زینت گرفته رسید! روز ملی دختران!

هرچند که پسران به حسادت می‌گویند که برای اغفال و دل خوش کنکی شما این روز را به نامتان کرده‌اند، اما در هر صورت روزی است که می‌شود به آن افتخار کرد و به دنیا از چشم دختران نگاه کرد!

چارقد هم با بضاعت اندکش، همین کار را کرده‌است و در جهادی عظیم از همه‌ی نویسنده‌های جدید و قدیمش خواسته که در این روز سنگ تمام بگذارند! کلی مطلب برایمان ارسال شد، مصاحبه، گزارش، مقاله، یادداشت و …

ولی صدحیف که چارقد روزنامه است، یعنی هر روز مطلب می گذارد و حیف است که تمام مطالب یک روز و یکجا ارائه شود و ارزش خواندنش کم می شود و از طرفی در چارقد هر روز، روز دختر است! و شاید زیاد این حرکت به چشم نیاید، اما ما تصمیم گرفتیم که فاصله‌ی میلاد حضرت را با حضرت رضا علیه السلام را دهه‌ی دختر بنامیم و یک جور دیگر به دنیا نگاه کنیم، یک جور دخترانه تر از قبل و در طول این دهه روز دختر را تبریک خواهیم گفت!!

شاید بعدها روز میلاد امام رضا علیه السلام هم شد، روز پسر! بخاطر این پیش بینی، چارقد اولین مجله‌ای است که این روز را به آقا پسرها تبریک می‌گوید!

آزادی بیست زن فلسطینی

تحلیلی بر آزادسازی بیست نفر از اسیران زن فلسطینی

در مقابل اطلاعاتی درباره «شالیط» سرباز اسیر اسرائیلی

مترجم: حمیدرضا غریب رضا

خبری که اخیرا توسط رسانه های محلی و بین المللی منتشر گردید، عزّت و افتخار را در ملّت های اسلامی و عربی برانگیخت. ملّت هایی که جنبش حماس و جریان مقاومت را آیینهٔ آرزوهای خود در مقابله با رژیم صهیونیستی جنایتکار می‌بینند از شنیدن این خبر احساس عزّت و افتخار کردند. این اتفاق نتایج و گویه‌های مهمی دارد که در زیر به برخی از آنها اشاره می کنیم:

ادامه آزادی بیست زن فلسطینی

ماحصل نمایشگاه!

سلام به همه‌ی دوستان چارقد که طول برپایی نمایشگاه لطف کردند و آمدند، بعضی از اعضای هیات تحریریه که از راه‌های دور و نزدیک قبول زحمت کردند، دعوت ما را لبیک گفتند و می‌توانم به جرات بگویم اینقدر استقبال خوب بود که هر روز حداقل یک مهمان ویژه داشتیم، به جز آن دوستان زیادی را در طول نمایشگاه پیدا کردیم، کلی شماره تلفن و ایمیل گرفتیم که البته بر اثر سانحه‌ای همه را از کف دادیم و اگر دوستی این یادداشت را خواند و شماره داده بود، لطف کند دوباره بدهد!

اما نکته‌ی مهم‌تر اینکه، اگر کارهای چارقد در طول این ده روز، کمی عقب و جلو شد، پوزش ما را پذیرا باشید، ما که در طول این ده روز کلی ایده و برنامه گرفتیم و شما از چند روز آینده شاهد این تغییرات در چارقد خواهید بود!

اگر بخواهم کمی تقلب برسانم، یک بخش جدید در چارقد افتتاح خواهد شد!

چند روز پایانی نمایشگاه

فقط دو روز تا اتمام نمایشگاه رسانه های دیجیتال باقی مانده، ولی اگه تا امروز وقت نکردید به نمایشگاه سر بزنید، دیر نشده و می تونید همین الان هم راه بیفتید و خودتون رو به نزدیک ترین ایستگاه مترو برسونید و در ایستگاه بهشتی – مصلی پیاده بشید، از در خروجی مترو تا ساختمان اصلی را هم میتونید با ون های صلواتی برید ولی از اینجا به بعدش رو باید خط یازده طی کنید .

اگه قصد دارید همه ی نمایشگاه رو ببینید خط یازده تون باید حسابی قبراق باشه تا وسط راه بنزین کم نیاره.

برای اینکه خیلی گیج نشید و بتونید وقتتون رو تنظیم کنید برای دیدن غرفه های مفید و مرتبط با دختر خانم ها، کمکتون می کنم تا این غرفه ها رو بهتر پیدا کنید، فقط باید تا آخر این گزارش همراهم باشید.

ادامه چند روز پایانی نمایشگاه

قدمی در نمایشگاه رسانه‌های دیجیتال

چهارشنبه هشتم مهر، سومین نمایشگاه رسانه های دیجیتال در مصلی تهران با هفتصد غرفه افتتاح شد.

نمایشگاه امسال در شش بخش اصلی نرم افزارهای رسانه ای، نرم افزار های تلفن همراه، بازیها و سرگرمیهای دیجیتال، پایگاه های اینترنتی و وبلاگها، هنرهای دیجیتال، فن آوری و نوآوری در رسانه‌های دیجیتال تقسیم بندی شده و البته هشت بخش جانبی خانواده و رسانه های دیجیتال، نشست ها و کارگاه‌های آموزشی، مسابقات، رسانه دیجیتال در آیینه هنر، موسسات ارائه دهنده خدمات رسانه‌های دیجیتال، استانها، شهر دیجیتال، حرکت بسوی اصلاح الگوی مصرف و بین‌الملل هم دارد‌.

بخش رسانه دیجیتال در آستانه هنر، فن آوری و نوآوری، بین الملل و استان ها در طبقه دوم برپا شدند و سایر بخش‌ها در سالن اصلی.

قرار است در نمایشگاه امسال دویست کارگاه و نشست تخصصی در سالن نشست ها برگزار شود که هر روز سایت جشنواره نشست‌های روز بعد را اعلام می‌کنند.

رئیس نمایشگاه گفته‌است، بازدیدکنندگان از نمایشگاه به ازای هر نفر ۵۰ هزار ریال یارانه در قالب کارت خرید محصولات فرهنگی دیجیتالی هدیه می‌گیرد.

مثل همیشه، یکی از پایه های ثابت خانم ها بودند. هم در غرفه داری و هم بازدید کنندگان و البته پایگاه ها و غرفه هایی که در زمینه بانوان کار می‌کنند هم وجود دارند که مهمترین آن‌ها، غرفه‌ی ۱۷۲ است!‌ مجله‌ی اینترنتی دخترانه‌ی چارقد، در بخش پایگاه‌های اینترنتی و وبلاگ‌ها قرار گرفته که منتظر حضور همه‌ی خوانندگانش است! در این غرفه، هر روز یکی از اعضای هیات تحریریه، حضور دارند و شما می‌توانید با این عزیزان گفتگو کنید و اگر انتقاد و یا پیشنهادی دارید انتقال دهید!

نمایشگاه تا هجدهم مهرماه برپاست و تا آن زمان، مدت زیادی باقی نمانده است!

چارقد هم خواننده می‌خواهد و هم نویسنده

سومین جشنواره‌ی رسانه‌های دیجیتال از هشتم تا هجده‌هم مهرماه در مصلای بزرگ تهران در حال برگزار شدن است!

و چارقد در غرفه‌ی ۱۷۲ منتظر خواننده‌گانش است!

تا امروز که تقریبا نصف مدت نمایشگاه طی شده، نیمی از اعضای هیات تحریریه از شهرهای مختلف ایران آمده‌اند، تا هم با فضای نمایشگاه آشنا بشوند و هم همدیگر را در دنیای حقیقی ببینند! کمتر کسی باور می‌کند که چارقد هیات تحریریه‌ای از تمام ایران دارد که حتی بعضی از ‌آن‌ها را یکبار هم ندیده است!

خوانندگان چارقد از خود ما هیجان زده‌تر هستند، هر کس نام چارقد حتی اگر یکبار به گوشش خورده باشد، روبه‌روی غرفه می‌ایستد و ما هم این حس نزدیکی را با او داریم، آشنای غریبه!

بعضی‌ها هم اصلا نام چارقد را نشنیده‌اند! به یکی از خانم‌های غرفه‌دار روبه‌رویی گفتم، شما چارقد رو دیدین؟ با تعجب به چارقدش نگاه کرد و با اشاره به آن گفت، چارقد من یا چارقد شما؟

بعضی‌ها هم با دیدن بنر چارقد که فقط روی آن نوشته‌ شده‌است« ۴ghad.com» جذب غرفه می‌شوند و می‌پرسند:‌آدرس چارقد چی‌یه؟

قرار است دوشنبه مدیر مسئول چارقد، آقای نجمی هم در نمایشگاه حضور داشته باشند، باعث افتخار ماست که دوستانمان بیایند و هم کلام مان بشوند و انتقادات و پیشنهادات و صدالبته تشکرهای خود را با ما در میان بگذارند!

روال این است که اکثر غرفه‌ها در ابتدای نمایشگاه اگر شعاری داشتند می‌نوشتند و یا به مراجعه‌کنندگان می‌گفتند، اما چارقد تازه شعار ساخته است: «چارقد هم خواننده می‌خواهد و هم نویسنده!»

منتظر قدم و قلمتان هستیم.

سردبیر

باقری

پدر! این روزها سخت دلم گرفته است …

مهربان پدرم! امروز روز توست…

روزت مبارک.

اما شما امروز هم مثل پدرت علی‌(علیه السلام) غریب هستی و مظلوم.

و انگار همه در میان این دغدغه‌ها و مشغله‌ها شما را از یاد برده‌اند …

و یا مثل من بیشتر از تبریک، هدیه و شادباش، برایت درد و غم و غصه آورده‌اند .

راستی می‌دانی من چند سالم شده؟

و تا به امروز چند بار صدایت کرده‌ام و صدایت را نشنیده‌ام؟

چند بار آرزوی دیدنت را کرده‌ام؟

چند بار…

ادامه پدر! این روزها سخت دلم گرفته است …